دستگیری یکی از کثیف ترین شبکه فساد در ایران!!!

گروهی که از طریق اینترنت، شبکه ای را به نام (ایران ضربدری) به راه انداخته بودند و در آن به دنبال گسترش رابطه نامشروع خانوادگی  بودند، توسط پلیس امنیت اخلاقی ناجا شناسایی و دستگیر شدند.
در پی گزارشاتی به پلیس امنیت اخلاقی ناجا، مبنی بر فعالیت یک گروه اینترنتی موسوم به "ایران ضربدری"، پس از چندین ماه کار مداوم ،..... بقیه در ادامه مطلب


سرانجام کارشناشان فنی پلیس امنیت اخلاقی، موفق به ارتباط با یکی از عوامل اصلی این گروه شدند که با انجام تحقیقات لازم، در نهایت، 25 نفر زن و مرد در این رابطه دستگیر و تحویل مقام قضایی شدند.

 
متهمین دستگیر شده 12 زوج و یک نفر مجرد هستند که با ورود به اینترنت با زوج‌های دیگر، آشنا و با آنها ارتباط برقرار می‌کردند.


اعضای این گروه، اقدام به روابط نامشروع خانوادگی و بعضاً در حضور یکدیگر می‌نمودند و در بعضی موارد نیز روابط جنسی چند نفره داشتند !!
ضمنا 2 نفر از متهمین زن مذکور ، اقدام به خودفروشی برای کسب درآمد هم می‌کردند.


اکثر متهمین دارای تحصیلات مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد بوده و تعدادی از آنان در مشاغل دولتی مشغول به کار می‌باشند و بعضاً دارای فرزند نیز هستند.

متهم اصلی دستگیر شده (فرید) با همکاری همسرش، اقدام به ایجاد سایتی کرده و از این طریق، زوج‌های زیادی را جهت فعالیت، دعوت به همکاری می‌کرده است.

پیش از این اسماعیل احمدی مقدم رئیس پلیس ناجا نسبت به گسترش روشهای حیوانی در روابط نامشروع در سطح کشور ابراز نگرانی کرده بود .

ریشه‌ی اعتراضات سوریه کجاست؟

  دراعتراضات سوریه که به موازات خیزش‌های خاورمیانه آغاز شد،‌ بسیاری از رسانه‌های داخلی، طبق عادت همیشگی، این ناآرامی‌ها را ماحصل برنامه‌های آمریکا و اسراییل خواندند؛ اما آیا براستی سندی وجود دارد که اثبات کند این اعتراضات،‌ تلاشی برای شبیه‌سازی خیزش‌های منطقه است؟


گروه سیاسی برهان/ قاسم رحمانی؛‌ اواسط مارس 2011 بود که شهر درعا در جنوب سوریه که در نزدیکی مرزهای اردن و فلسطین اشغالی است و فاصله‌ای با نابلس و امان ندارد؛ به آشوب کشیده شد. تظاهرات‌کنندگان مسجد «العمری» را به تصرف خود در آوردند و حرکت خود را شروع کردند. در این بین درگیری‌هایی به وجود آمد که تعدادی کشته و زخمی شدند. نیروهای امنیتی سوریه آنرا به گروه‌های ناشناس نسبت دادند. در حالی که رسانه‌هایی چون العربیه عربستان، الجزیره قطر و رسانه‌های غربی به حمایت از معترضان می‌پرداختند انتشار یک سند محرمانه، رنگ از رخسار حاکمان ریاض برد.


این سند که در پایگاه اینترنتی «الشرق الجدیده» و دیگر منابع اینترنتی منتشر شد، پرده از هویت فرد مشکوک دستگیر شده در فرودگاه دمشق برداشت. او کسی نبود جز «بندر بن سلطان» فرزند ولیعهد عربستان که به مدت دو سال از انظار عمومی ناپدید شده بود. وی پس از دستگیری در دمشق، به برخی خرابکاری‌ها علیه حکومت سوریه، حزب الله لبنان و بطور کلی جریان مقاومت اعتراف کرد.


توطئه «بندر» برای سرنگونی حکومت دمشق فاش می‌شود؛ آن‌چه پایگاه اینترنتی «فیلکا اسرائیل» گزارش کرد. این گزارش حاوی دستورالعمل‌های تهیه شده از سوی سرویس‌های امنیتی سیا و موساد است که از سوی بندر بن سلطان باید به اجرا گذاشته می شد و او برای همین مأموریت با چهره مبدل و پاسپورت جعلی به دمشق آمده بود. طرحی که بندر به کمک «جفری فلتمن»، سفیر سابق آمریکا در لبنان (معاون فعلی وزیرخارجه آمریکا) در سال 2008 تهیه کردند و برایش دو میلیارد دلار هزینه نمودند. این طرح با تأخیر سه ساله اکنون به مرحله اجرا گذاشته شده است. در واقع  شهر درعا آغازی برای اجرای طرح بندر بود و به دیگر مناطق سوریه نیز کشانده شد.


آن چه در ذیل می‌آید، مقایسه‌ایی است میان جزییات این طرح با حوادثی که طی هفته‌های گذشته در سوریه مشاهده شد.


طرح  «بندر ـ فلتمن» باید از سوی پنج گروه (حلقه) با وظایف و حدود اختیارات مشخص انجام شود که عبارت‌اند از:


گروه یکم – جوانان تحصیل‌کرده و بی‌کار که وظیفه‌ی تحریک مردم در مکان‌های شلوغ هم‌چون مساجد و بازارها برای تجمع و تظاهرات را برعهده دارند.


گروه دوم – اراذل و اوباش که معمولاً از مناطق دور دست به شهرها آورده می‌شوند و اغلب غیرسوری هستند. این افراد وظیفه‌ی ایجاد درگیری با تظاهرات کنندگان و نسبت دادن آن به پلیس و درگیری با نیروهای امنیتی را برعهده دارند. هم‌چنین این افراد تحت آموزش تیراندازی حرفه‌ای برای به قتل رساندن برخی افراد خاص با تک تیرانداز و از فراز ساختمان‌ها یا مراکز مشخصی را دارند تا سناریویی شبیه آن‌چه برای «ندا آقاسلطان» در تهران تهیه و به فیلم مستند تبدیل شد، را اجرا کنند.


گروه سوم – فرقه‌گراها، طائفه‌گراها و افراد مذهبی با تعصبات سلفی که وظیفه‌ی ایجاد درگیری بین اعراب با کردها، ارمنی‌ها و ترکمن‌ها و بالعکس و شیعیان، سنی‌ها و ارمنی‌ها با یک‌دیگر را برعهده دارند.


گروه چهارم – اصحاب رسانه که وظیفه‌ی پوشش خبری و تصویری اعمال و رفتار سه گروه اول را برعهده داشته و در ازای تهیه‌ی تصاویر تظاهرات، درگیری و پاره کردن، آتش زدن عکس «بشار اسد» بین 100 تا 5 هزار دلار پول دریافت می‌کنند.


گروه پنجم –  سرمایه‌داران، تجار و بازرگانان که وظیفه‌ی ایجاد اختلال در سیستم اقتصادی کشور را داشته و پس از سقوط احتمالی حکومت اسد، وظیفه‌ی تشکیل شورایی برای اداره‌ی کشور به کمک ارتش و نیروهای امنیتی ضد اسد را هم برعهده خواهند گرفت.

 
کسانی که در اواسط مارس، تجمع کنندگان در مسجد العمری درعا را به شورش علیه حکومت بشار اسد تحریک کردند به تلفن‌های همراه ماهواره‌ای مجهز بودند که بندر به آن‌ها داده بود.


 

با نگاهی به تحولات چند روز اخیر سوریه، پیاده شدن طرح بندر ـ فلتمن را کاملاً می‌توان دریافت. هرچند تاکنون توفیقی برای مخالفان اسد و حامیان خارجی آن‌ها به دست نیامده اما فردی چون «بندر بن سلطان» با اجرای چنین طرحی به دنبال تحکیم پایه‌های حکومت خود در عربستان پس از مرگ «ملک عبدالله» است. او حلقه‌ی اول کار خود را از شهر «درعا» در جنوب سوریه آغاز کرد. این شهر در نزدیکی اردن و شهر «زرقا» زادگاه رییس سابق القاعده‌ی عراق (زرقاوی) قرار دارد که در سال 2006 کشته شد. براساس اطلاعات یک افسر اطلاعاتی اردنی، بندر بن سلطان در اردن یک شبکه برای توطئه علیه سوریه ایجاد کرده، که به صورت آزادانه سلاح، مواد منفجره و نیروهای آموزش دیده را از اردن به سوریه اعزام می‌کند. این در حالی است که حکومت اردن از بشار اسد اعلام حمایت کرده است. از جمله فعالیت‌های شبکه‌ی بندر در اردن تقویت تلفن‌های همراه در این کشور برای آنتن دهی در دمشق و درگیری مناطق سوریه است. از آن سو کسانی که در اواسط مارس، تجمع کنندگان در مسجد العمری درعا را به شورش علیه حکومت بشار اسد تحریک کردند به تلفن‌های همراه ماهواره‌ای مجهز بودند که بندر به آن‌ها داده بود. در واقع واسطه‌هایی چون «انس الکنج» که پس از دستگیری به همکاری با باند بندر بن سلطان اعتراف کرده‌اند، این مطالب را تأیید می‌کنند.

 

با استفاده از همین تلفن‌ها درگیری‌های درعا، حلب و دمشق در 19 فروردین ایجاد شد که در درعا 19 نیروی امنیتی سوریه کشته و 75 تن دیگر مجروح شدند. در واقع کار حلقه‌ی اول به فرمان اتاق فکر مستقر در اردن از راه تلفن‌های همراه ماهواره‌ای هدایت می‌شود. «انس الکنج»، رییس یک گروه تروریستی که به تازگی دستگیر شده، اعتراف کرده است که یک سازمان خارجی برای تحریک مردم در مقابل مسجد اموی دمشق و هم‌چنین مراکز شلوغ در درعا، لاذقیه و بانیاس دستوراتی دریافت کرده است. او وظیفه‌ی هدایت حلقه‌ی دوم یا همان اراذل و اوباش را نیز برعهده داشته تا بر روی مردم و نیروهای امنیتی آتش بگشایند و به مردم بقبولانند این کار را نیروهای امنیتی انجام داده‌اند.


همان افسر اطلاعاتی اردنی که فعالیت شبکه‌ی بندر در اردن را افشا کرد، گفته است: «براساس طرح بندر قرار بود وقتی مردم از مسجد العمری درعا خارج شدند شعارهایی علیه نظام سوریه داده شود و وقتی تحریک شدگان به 100 نفر رسیدند، به خیابان‌ها بریزند. در این زمان حلقه‌ی دوم وارد شده و اقدام به تیراندازی علیه تظاهرات کنندگان می‌کنند و به اموال عمومی و خصوصی آسیب می‌زنند. سپس با کمک رسانه‌ها شایعاتی مبنی بر دست داشتن نیروهای امنیتی منتشر می‌شود.» در چند روز گذشته این اتفاقات افتاد و به ویژه در درعا با موفقیت انجام شد و شبکه‌های «العربیه و الجزیره» آن را پوشش دادند. همین سناریو در حلب، اطراف دمشق، لاذقیه، بانیاس و دیگر شهرهای سوریه نیز اجرا شد البته با اضافه شدن حلقه‌ی سوم یعنی فرقه‌گراها و طائفه‌گراها. براساس طرح بندر ـ فلتمن، باید علوی‌های لاذقیه و طرطوس به کشتن جوانان سنی و سلفی‌های حلب به کشتن علوی‌ها تحریک شوند. هم‌چنین اعراب در «حسکه»، کردها را سر ببرند یا به دار آویزند و در حمص به ترکمن‌ها حمله کنند و در مقابل کردها در قامشلی، اعراب را بکشند. هم‌چنین بین مسلمانان و مسیحیان نیز باید کشتار راه بیفتد.

 

از همه‌ی این موارد هم باید تصویر برداری شده و در رسانه‌ها نشان داده شود. هر چند آن چه مدنظر آمریکایی‌ها و سعودی‌ها بود رخ نداد اما تظاهرات و شعارها در برخی مناطق به سوی تمایلات قومی رفت که اگر ادامه یابد می‌تواند وحدت ملی سوریه را با مشکل مواجه سازد. براساس طرح بندرـ فلتمن، پس از این‌که مقام‌ها به دفع اختلافات قومی در خارج از دمشق مشغول شدند باید پایتخت را نیز اسیر فرقه‌گرایی کرد تا این مسأله به ارتش و نیروهای امنیتی نیز سرایت کند و موجب اضمحلال آن‌ها شود. به این ترتیب حکومت ساقط خواهد شد و ارتش به کمک سرمایه دارانی که از سوی اروپا و کشورهای عربی خلیج فارس حمایت می‌شوند یک شورای انتقالی تشکیل خواهد داد که در اولویت برنامه‌ی آن قطع رابطه با ایران، حزب الله و حماس است و پذیرش مذاکره با اسراییل پس از کنار گذاشتن بشار اسد است. در طرح بندرـ فلتمن «خون» را به عنوان یک عامل تحریک کننده‌ی قوی معرفی کرده است و به همین دلیل روز جمعه 12 فروردین (یکم آوریل) به عنوان «روز شهید» نام‌گذاری شد. حال آن‌که به اذعان شبکه‌ی «سی.ان.ان» و برخی رسانه‌های دیگر حتی یک گلوله از سوی نیروهای امنیتی سوریه به سوی تظاهرات کنندگان شلیک نشد و در این بین در اولین روزهای شورش، 12 نیروی پلیس سوری نیز کشته شدند. اساساً تفاوت بین شورش در سوریه با جنبش‌های دیگر کشورهای عربی در آن است که بیش‌ترین کشته‌ها در مصر، تونس، لیبی، یمن و به ویژه بحرین از انقلابیون هستند اما در سوریه بیش‌ترین کشته‌ها از آن نیروهای امنیتی است و آن عده از مردمی که کشته شده‌اند نیز به دست افراد مسلح نقاب‌دار که از سوی بندر بن سلطان به کمک سعد الحریری و با واسطه‌گری اشخاصی چون «عبدالحلیم خدام» معاون سابق رییس جمهور سوریه (که اخباری درباره‌ی تلاش او برای کودتا علیه بشار اسد وجود دارد) تجهیز و اجیر شده‌اند، به قتل رسیده‌اند.


هم‌چنین بدنام کردن تاجران و بازرگانان نزدیک به حکومت بشار مانند «رامی مخلوف» پسر دایی رییس جمهور سوریه و هم‌چنین فرمانده‌ی لشکر چهارم که مأمور اداره‌ی نظامیان مخصوص مقابله با اسراییل است یک بخش از این طرح به حساب می‌آید. حمله به زنان محجبه و فیلم‌برداری از آن که یک مورد در دانشگاه دمشق اتفاق افتاد و فرد حمله کننده و فرد تصویربردار دستگیر شدند از جزییات طرح است. کشتن افرادی از خانواده‌ها و طایفه‌های معروف و انداختن آن بر گردن حکومت و کشتن نخبگان به وسیله‌ی تک تیراندازها و تهیه‌ی تصاویر از این قتل‌ها از دیگر موارد طرح بندر ـ فلتمن است که آمریکا، اسراییل و عربستان به کمک اردن در حال اجرا کردنش در سوریه هستند. با این حال کشتار مردم را به حکومت اسد نسبت می‌دهند.

 
ارسال پیامک برای شهروندان سوری، جذب طرف‌داران صفحه‌های فیس بوک ویژه‌ی انقلاب سوریه، شایعه سازی و انتشار آن از راه رسانه‌های عربی و سوری، از جمله شیوه‌های جنگ روانی اسراییل علیه دمشق است.


 
 

دست آمریکایی، حمایت اسراییلی


از همان اولین روزهای شورش در سوریه، حمایت مخالفان محور مقاومت منطقه‌ای از آشوب‌گران آغاز شد. روز 23 مارس یک مقام سوری به خبرگزاری رسمی کشورش گفت که یک میلیون پیامک اسراییلی برای مردم سوریه ارسال شده و آنان را به آشوب فراخوانده است. فردای آن روز، روزنامه‌ی صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» در گزارشی نوشت: «آمریکا در صدد به آشوب کشیدن سوریه است و می‌خواهد از فرصت به دست آمده در کشورهای عربی نهایت استفاده را ببرد.» این روزنامه به صراحت نوشت که هدف بعدی آمریکا، سرنگونی اسد است. با این حال روز 28 مارس یک پژوهشگر ساکن فلسطین اشغالی به نام «ناتالی پرتزهارئیل» با انتشار مقاله‌ای در روزنامه‌ی دانشگاه «حیفا» نوشت: «ارسال پیامک برای شهروندان سوری، جذب طرف‌داران صفحه‌های فیس بوک ویژه‌ی انقلاب سوریه، شایعه سازی و انتشار آن از راه رسانه‌های عربی و سوری، از جمله شیوه‌های جنگ روانی اسراییل علیه دمشق است و واحد جنگ روانی هم‌چنان در تأثیر گذاشتن بر بشار اسد نا امید نشده اما پس از گذشت 50 روز [در آن زمان] از آغاز جنگ‌های روانی علیه سوریه، اسراییلی‌ها و حاکمان عرب حتی بر یک سفیر سوریه در خارج نتوانستند تأثیر بگذارند و آن‌ها را به جدایی سوق دهند.» این اعتراف به شکست در برابر بشار اسد زمانی آشکار می‌شود که مقام‌های آمریکا نیز وارد معرکه می‌شوند.

 

روز 29 مارس، «هیلاری کلینتون» وزیرخارجه‌ی آمریکا در گفت‌وگو با شبکه‌ی «ان.بی.سی» از خشونت در سوریه ابراز تأسف کرده و از مقام‌های این کشور می‌خواهد به درخواست مردم توجه کند حال آن‌که در مورد بحرین، آمریکا نه تنها از حکومت آل خلیفه چنین چیزی را نخواست بلکه از سرکوب مردم حمایت کرد. بالاخره روز نهم آوریل، رییس جمهور آمریکا هم دولت سوریه را به دلیل برخورد با مخالفان محکوم کرد با این حال خشونت معترضان را نیز محکوم کرد. اوباما از مقام‌های سوری خواست به صدای مردم کشورشان گوش دهند. چند روز بعد روزنامه‌ی «واشنگتن پست» از ارایه‌ی یک کمک مالی مخفیانه از سوی وزارت خارجه‌ی آمریکا به مخالفان حکومت سوریه برای راه اندازی شبکه‌ی تلویزیونی خبر داد. اعطای این کمک 12 میلیون دلاری از سال 2005 (پس از قطع روابط سوریه و آمریکا) آغاز شد و حداقل تا سپتامبر 2010 ادامه داشته است که «ویکی لیکس» آن را فاش کرد. «رابرت گیتس» وزیر دفاع آمریکا نیز پا را از این هم فراتر گذاشت و از بشار اسد خواست برای راضی کردن مردم همانند «حسنی مبارک» عمل کند. وی ادامه داد: «اطلاعاتی به دستم رسیده که نشان می‌دهد در صورت ادامه‌ی تظاهرات، ژنرال‌ها مانند مصر وارد عمل خواهند شد و از بشار اسد خواهند خواست مانند مبارک عمل کند.» او در عمل ارتش سوریه را به براندازی حکومت بشار اسد دعوت کرد. حال آن‌که اوباما، ایران را به دخالت در امور سوریه متهم می‌کند. او همین یکی دو روز پیش با محکوم کردن حکومت سوریه، بدون ارایه‌ی سند و مدرکی، ایران را به مداخله در امور این کشور متهم کرد. این در حالی است که آمریکا خود در امور لیبی مداخله کرده و از مداخله‌ی نظامی عربستان در بحرین، حمایت می‌کند. همه‌ی این مسایل در حالی است که درگیری‌های روز جمعه (دوم اردیبهشت) 10 نیروی امنیتی سوریه کشته و 31 نفر زخمی شده‌اند. وزیر خارجه‌ی انگلیس نیز از دولت سوریه خواست به خواسته‌های مردم توجه کند. «هیگ» در حالی چنین توصیه ای به اسد کرد که پلیس بریتانیا چند ماه پیش جواب دانش‌جویان معترض انگلیسی را با باتوم و گاز اشک آور داد.

 
نفاق اعراب


پس از آغاز آشوب‌ها در سوریه کشورهای روسیه، چین، ترکیه، عربستان، کویت، بحرین، قطر و عراق از حکومت اسد حمایت کردند اما شبکه‌های العربیه و الجزیره که متعلق به عربستان و قطر است به حمایت از آشوب‌گران پرداختند. همین مسأله موجب شد بشار اسد دو بار نخست وزیر قطر را برای دیدار با خود نپذیرد و به تماس ملک عبدالله سعودی وقعی ننهد. نخست وزیر قطر نیز شمشیر را برای اسد از رو بست و در دیدار با دست اندرکاران رسانه‌های لبنانی (رسانه‌های حامی جریان 14 مارس) اعلام کرد سیاست شبکه‌ی الجزیره علیه حکومت سوریه تا زمان قطع روابط این کشور با ایران، حماس و حزب الله ادامه خواهد یافت.

 
حریری به دنبال آن است تا با ساقط کردن نظام سوریه، حزب الله را تضعیف و خلع سلاح کند و به مقاصد خود برسد.


 

از سوی دیگر با توقیف هفت قایق حامل سلاح در سواحل سوریه که از بندر طرابلس در لبنان بارگیریشده بود، معلوم گشت جریان «المستقبل» لبنان به رهبری سعد الحریری، پشت قضیه قرار دارد. شبکه‌ی تلویزیونی رسمی سوریه روز 16 آوریل، با پخش اعتراف‌های دستگیر شدگان از قایق‌های حمل سلاح، معلوم کرد که اعضای گروه المستقبل لبنان در این امر دست داشته‌اند. حریری به دنبال آن است تا با ساقط کردن نظام سوریه، حزب الله را تضعیف و خلع سلاح کند و به مقاصد خود برسد.

اگرچه تمام دشمنان حکومت اسد با یک‌دیگر متحد شده‌اند اما تظاهرات میلیونی مردم سوریه در حمایت از بشار در مقابل شورش چند صد تحریک شده در هر شهر، تفاوت‌های این کشور با دیگر ممالک عربی دچار انقلاب را نشان می‌دهد. در یمن، مصر، لیبی، بحرین و عربستان تعداد حامیان حکومت‌ها بسیار اندک‌اند و مخالفان بسیار اما در سوریه بر خلاف این است. ایجاد حالت فوق العاده در سوریه به دلیل خطر اسراییل و ایجاد همین حالت در کشورهای دوست اسراییل هم‌چون تونس، مصر و یمن برای سرکوب مردم بوده است و اکنون که مردم خواسته‌اند این وضعیت از سوی بشار اسد لغو شده اما در کشورهای دیگر حکومت‌ها چنین نکردند. بشار اصلاحات اقتصادی را از سال‌ها پیش آغاز کرده اما به دلیل نداشتن درآمد نفتی از کشورهای عربی خلیج فارس عقب‌تر است. با این حال با قرار گرفتن در محور مقاومت، خود را به عنوان یک کشور مؤثر در خاورمیانه شناسانده است حال آن‌که تا 30 سال قبل، اهمیتی برای منطقه نداشت. همین تفاوت‌هاست که غرب را در سوریه ناکام خواهد گذاشت چرا که تشکیل یک حکومت دموکراتیک در سوریه، به طور قطعا به ضرر اسراییل و آمریکا خواهد بود؛ چون، هیچ حکومتی در سوریه رابطه‌ی خود با ایران را قطع نخواهد کرد اما پر رنگ‌تر از بشار، خواهان باز پس‌گیری «جولان» خواهد شد. ضمن این‌که دموکراسی خواهی آمریکا در سوریه، زمانی محقق می‌شود که حکومت‌های مردمی در عربستان، یمن و بحرین مورد حمایت آمریکا قرار گیرد نه سرکوب و کشتار.*

نصایح یار-زاهد، صابر، راغب


مقام معظم‏رهبری می‌فرمایند: «گاهی انسان در ذهن خود یک خواسته و آرزویی را آن‌چنان پرورش می‌دهد که در ذهن تقویت می‌شود و تبدیل می‌شود به یک هدف و آرمان قطعی و انسان برای رسیدن به آن، هر خلاف و کار زشتی را مرتکب می‌شود».

 

گروه فرهنگی اجتماعی برهان/علی تبریزی؛  سومین بخش از سلسله مباحث اخلاقی که با محوریت شرح حدیثی است که مقام معظم رهبری در ابتدای جلسات درس خارج فقه خود و به عنوان طلیعه‌ای برای آغاز درس مطرح می‌نمایند درباره‌ی نصیحتی است که فردی از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) طلب می‌نماید.

 
شخصی (که در روایت به نامش اشاره نشده) از حضرت می‌خواهد توصیه‌ای به او بنماید تا به وسیله‌ی آن به نجات و رستگاری برسد. حضرت در پاسخ ابتدا خط سیری را بیان می‌نمایند که از «إفهم» آغاز شده و به «إستعمل» خاتمه می‌یابد. سپس مولا مردم را به سه دسته (زاهد، صابر و راغب) تقسیم می‌نمایند و به آن شخص سائل می‌فهمانند که به طور کلی برای رستگاری باید ابتدا نسبت به معارف و علوم دینی به شناخت برسی، سپس فهم صحیح، بعد طلب یقین و در نهایت به کار بستن آن‌چه از معارف که به آن دست یافتی؛ وقتی این چنین کردی آن گاه به آن که با توجه به میزان شناخت و عمل تو به معارف الهی در یکی از این سه دسته قرار خواهی گرفت و خوشا به حال زاهدین و صابرین.
 
در واقع این حدیث گهربار یک خطِ فکری کاملاً مشخص به ما ارایه می‌کند. یک سری دستورالعمل که باید در طول یک‌دیگر و به ترتیب به اجرا درآیند تا به مرحله‌ی نهایی یعنی عمل همراه با شناخت (در برابر اعمال کورکورانه و از عادت) برسد.
 
اول: «إفهَم»، فهمیدن و درک موضوع است.
 
دوم: «إستفهم»، طلب دانستن است که احتمالاً منظور نزد اهل علم رفتن و پرسیدن است. یعنی اول اصل موضوع را به همراه شاخ و برگ‌هایش شناسایی کن سپس درباره‌ی آن از اهل دانش بپرس.
 
سوم: «إستیقن»، طلب یقین کن، نمی‌گوید یقین کن؛ چراکه یقین جزو امور نفسانی و ملکات قلبی است و تنها با خواست و اراده‌ی بیرونی محقق نمی‌شود. باید تلاش کرد، مقدمات را فراهم نمود و طلب یقین کرد تا (ان شاء الله) مورد لطف قرار بگیریم.
 
البته این یقین که حضرت می‌فرمایند آن را طلب کن در واقع همان علمی است که در حدیث عنوان بصری آمده: «العلم نورٌ یقذفه الله فی قلب من یشاء» این‌ها که ما تحصیل می‌کنیم ظواهر علوم است و علم حقیقی که منجر به کسب یقین می‌شود، نور است و باید وجود ما ظرفیت دریافت آن را پیدا کند و آنگاه با لطف حضرت حق به هرکس که بخواهد (فی قلب من یشاء) می‌دهند و با صرف مطالعه‌ی اوراق حاصل نخواهد شد و به قول حافظ شیرین سخن: «بشوی اوراق اگر هم درس مایی                  که درس عشق در دفتر نباشد.»
 
شخصی از امیرالمومنین(ع) می خواهد توصیه‌ای به او بنماید تا به وسیله‌ی آن به نجات و رستگاری برسد. حضرت در پاسخ ابتدا خط سیری را بیان می‌نمایند که از «إفهم» آغاز شده و به «إستعمل» خاتمه می‌یابد. سپس مولا مردم را به سه دسته (زاهد، صابر و راغب) تقسیم می‌نمایند و  به آن شخص سائل می‌فهمانند که به طور کلی برای رستگاری باید ابتدا نسبت به معارف و علوم دینی به شناخت برسی.
 
بعد از ترسیم کل آن‌چه در این روایت بیان شده، اصل روایت را به همراه توضیحات و شرح حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌خوانیم و در پایان روی برخی اشارات معظم له تدقیق و تبیین می‌نماییم.
 
«فی الکافی عن امیر المؤمنین علیه السلام قیل له: أوصنی بوجه من وجوه الخیر أنجو به فقال له: أیها السائل افهم ثم استفهم ثم استیقن ثم استعمل واعلم أن الناس ثلاثٌ: زاهد و صابر و راغب. فأما الزاهد فقد خرجت اللاحزان و الافراح من قلبه فلا یفرح بشئ من الدنیا و لا یأسی على شئ منها فاته، فهو مستریح. (و أما الصابر) فإنه یتمناها بقلبه فإذا نال عنها ألجم نفسه منها لسوء عاقبتها وشنآئتها و لو اتبعت على قلبه عجبت من عفته و تواضعه و حزمه. وأما الراغب فلا یبالی من أین جائته الدنیا و لا یبالی ما دنس فیه عرضه وأهلک نفسه وأذهب مروته، فهم فی غمرتهم یعمهون و یفترحون.» (1)
 
حضرت فرمودند: «اول فهم کن! بعد استفهام کن! شخصی از حضرت یک چنین توصیه‌ای طلب کرد. یعنی طلب فهم بیش‌تر کن. تدبر کن. تعقل کن. بعد به یقین برس (2) آن‌چه را که به تو گفتیم. بعد آن‌ها را به مرحله‌ی عمل در بیاور! فقط دانستن نباشد. حضرت مردم را سه دسته کردند. زاهد، کسی که در دل رغبت به دنیا احساس نمی‌کند. یعنی به مرتبه‌ای از ایمان و یقین به آخرت رسیده است که وضع دنیا، نعم، خوشی‌ها و لذات دنیا بر او واضح است. می‌داند که این‌ها خواب و خیال است و در زیر هر لذتی یک نقمتی وجود دارد، به نحوی از انحاء. (3) آخرت را با چشم بصیرت و یقین می‌بیند لذا ارزش و زیبایی و بهجت این زندگی دنیوی از نظرش دور می‌شود.
 
این زاهد است که رغبتی اصلاً به لذات دنیا و نیکی‌های دنیا ندارد. حزن و شادی از امور دنیا از دل او خارج شده است. به پول،‌ مقام زیاد، به برخورداری زیاد، اصلاً خرسند نمی‌‌شود که مفاد آیه‌ی شریفه‌ی: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» (حدید:23) همین است. (4) این البته مرتبه‌ی بالای زهد است. آدم زاهد راحت است. فقر هم برایش پیش بیاید اصلاً برایش اهمیتی ندارد. این چیزها در دنیا برایش اهمیت ندارد. مثلاً فرض کنید یک عروسکی که برای یک بچه‌ای خوشحال کننده است، شادی می‌کند. یک آدم بزرگ یک عروسک به او بدهند، از او بگیرند اصلاً برایش اهمیتی ندارد. به یک مرتبه‌ای رسیده که این دنیا برایش یک بازیچه است. یک عروسک است. اصلاً اهمیتی ندارد که داشته باشد، نداشته باشد. در کشاکش دنیا، در این تلاطم‌های دنیا، در این رقابت‌ها و چشم و هم چشمی‌هایی که در دنیا هست، او هیچ رنجی نمی‌برد. این مرتبه‌ی اعلی از زهد است. (5)
 
و اما الصابر، صابر (مقام صابر و زاهد، تفاوت‌ها) آن است که دلش می‌خواهد. کشش زیاد دارد. از پول زیاد از مقام بالا، از لباس فاخر، از چیزهای گوناگون دیگر لذت می‌برد. خوشش می‌آید. دوست دارد آن‌ها را. تمنی می‌کند در دل خود، آن‌ها را. وقتی به این‌ها رسید به نفس خود دهنه می‌زند. لجام می‌زند. نمی‌گذارد که زیاده روی کند. لجام زدن یعنی جلویش را می‌گیرد و نمی‌گذارد که زیاده روی بکند. چون می‌داند که عاقبتش چیست. می‌داند که این‌ها مبغوض است. این‌ها زهره الحیوه الدنیا،‌ این زیبایی‌های دنیا از نظر الهی چیزهای مطلوبی نیست.
 
 
مقام معظم رهبری:«این زاهد است که رغبتی اصلاً به لذات دنیا و نیکی‌های دنیا ندارد. حزن و شادی از امور دنیا از دل او خارج شده است. به پول،‌ مقام زیاد، به برخورداری زیاد، اصلاً خرسند نمی‌‌شود که مفاد آیه‌ی شریفه‌ی: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» (حدید:23) همین است».
 
 
این‌ها نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که در آخرت به انسان خواهند داد. لذا اصلاً برایش اهمیتی ندارد. اگر به دل انسان صابر سرکشی بکنی و از حال دل او مطلع بشوی، در شگفت می‌مانی که چه‌قدر این انسان عفیف است!؟ چه‌قدر خاکسار است!؟ چون در دل می‌خواهد، ‌مال دنیا را دوست دارد اما در عین حال وقتی به مال دنیا رسید خودش را نمی‌بازد. بی‌اختیار نمی‌شود. مقام را دوست دارد. جاه و جلال را دوست دارد. اما وقتی به این مقام رسید خود را نمی‌بازد. به نفس خودش لجام می‌زند. این هم نوع دوم که از نوع اول پایین‌تر است اما مقام عالی عندا... دارد، به خاطر صبرش.
 
آن کسی که راغب است آن قسم سوم. مشتاق است و راغب در دنیاست. این آدم طبیعتش این است که دیگر اهمیت نمی‌دهد که دنیا از کجا بیاید. یک عاشقی است. دل باخته‌ای است که فکرش فقط این است که برسد به آن مطلوب خود؛ به آن محبوب خود که عبارت است از دنیا. حالا دنیا با شکل‌های مختلفش. در بعضی جلوه دنیا به یک شکل است. دنیاخواهی. در بعضی جلوه دنیا خواهی به شکل دیگر است. این طور نیست که همه یک طور باشند. یکی ممکن است به پول علاقه دارد، به مقام اهمیت نمی‌دهد. می‌خواهد پول داشته باشد. یکی به پول علاقه‌ای ندارد اما به مقام و جاه و اسم و عنوان علاقه دارد.
 
در قید نام ماند اگر از نشان گذشت........ در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست (6) به اسمش اهمیت می‌دهد. این هم راغب در دنیاست. این را هم چون به پول اهمیت نمی‌دهد، نباید گفتش که آدم زاهدی است. این چیز دیگری دوست دارد. باید انسان مراقب باشد ببیند که چه طوری است. فرق نمی‌کند برایش اهمیت ندارد که آبروی خود را ببرد. یا جان خود را از بین ببرد. یا مردانگی و هویت انسانی خود را از بین ببرد. همین قدر می‌خواهد که به مطلوب خودش برسد. از هر راهی که شد. (الشافی صفحه 531)
 
 
مقام معظم رهبری:  «و اما الصابر، صابر (مقام صابر و زاهد، تفاوت‌ها) آن است که دلش می‌خواهد. کشش زیاد دارد. از پول زیاد از مقام بالا، از لباس فاخر، از چیزهای گوناگون دیگر لذت می‌برد. خوشش می‌آید. دوست دارد آن‌ها را. تمنی می‌کند در دل خود، آن‌ها را. وقتی به این‌ها رسید به نفس خود دهنه می‌زند. لجام می‌زند».
 
درباره‌ی بخش اول روایت در مقدمه مطالبی را به اختصار نوشتیم. درباره‌ی تقسیم بندی بخش دوم نکات ارزنده‌ای وجود دارد که مبتلا به جامعه‌ی امروز ماست:
 
رهبر انقلاب در تشریح وضع زاهد می فرمایند: «می‌داند که این‌ها (خوشی‌ها و لذات دنیا) خواب و خیال است و در زیر هر لذتی یک نقمتی وجود دارد، به نحوی از انحاء... لذا ارزش و زیبایی و بهجت این زندگی دنیوی از نظرش دور می‌شود.»
 
انسان‌ها در مواجهه با خواب و خیال خیلی ساده و سطحی از ماجرا می‌گذرند حتی اگر وحشتناک‌ترین یا دردآورترین صحنه‌ها را در خواب مشاهده کنند؛ صبح روز بعد بدون توجه به آن به زندگی روزمره می‌پردازند. برای مثال اگر در خواب ببینیم که ماشینمان را دزد برده یا در تصادف از بین رفته اصلاً ناراحت نمی‌شویم بر عکس آن هم اگر ببینیم در قرعه کشی بانک برنده شدیم یا به مدارج بالای اداری و علمی رسیده‌ایم نه ناراحت می‌شویم نه خوشحال، تنها به عنوان یک هشدار توجهمان جلب می‌شود و به عنوان مثال از ماشینمان بیش‌تر مراقبت می‌کنیم. وضع دنیا به همراه شادی و غم‌هایش در نظر زاهد این‌گونه است. نه با به دست آوردن چیزی شاد می‌شود نه با از دست دادنش ناراحت. او نیز تنها به این کشمکش‌های دنیوی به دیده‌ی هشدار می‌نگرد.
 
«به پول،‌ مقام زیاد، به برخورداری زیاد، اصلاً خرسند نمی‌شود.» اگر آن مراتبی که در ابتدای روایت گفته شد به درستی به عمل درآید انسان به این‌جا می‌رسد که پول، مقام، جاه و... در نظرش بی‌ارزش می‌شود ولی اگر بر فرض به مرتبه‌ی فهم موضوع رسیدیم، به علم رسیدیم ولی طلب یقین نکردیم آنگاه آفات علم هم گریبانمان را خواهد گرفت. این‌که می‌گویند «علم حجاب اکبر است» از این بابت است. شیطان القا می‌کند که فلانی تو خیلی می‌فهمی، خیلی دانشت و ایمانت از اطرافیانت بیش‌تر است، از آن‌ها بالاتری و... و بازیچه‌ی دست او می‌شود.
 
مسؤولیتی به او پیشنهاد می‌شود، به خیال این‌که نیتش رضای خدا و خدمت به خلق است لکن چون آن مرتبه یقین حاصل نشده عملش هم ناخالص است و لنگ می‌زند! او در حقیقت تشنه‌ی مقام است، تشنه‌ی ریاست و قدرت است نه خدمت و گاهی خودش هم غافل است اما وضع زاهد متفاوت است. رهبر انقلاب می‌فرمایند: «آدم زاهد راحت است. فقر هم برایش پیش بیاید، اصلاً برایش اهمیتی ندارد. این چیزها در دنیا برایش اهمیت ندارد.»
 
مقام معظم رهبری: «آن کسی که راغب است آن قسم سوم، مشتاق است و راغب در دنیاست، این آدم طبیعتش این است که دیگر اهمیت نمی‌دهد که دنیا از کجا بیاید، یک عاشقی است، دل باخته‌ای است که فکرش فقط این است که برسد به آن مطلوب خود؛ به آن محبوب خود که عبارت است از دنیا. حالا دنیا با شکل‌های مختلفش. در بعضی جلوه دنیا به یک شکل است».
 
چنین فردی اگر در جایگاهی منصوب شد آن را حقیقتاً (و نه در حرف) وظیفه می‌داند لذا از به دست آوردنش خوشحال نمی‌شود. این نتیجه‌ی عملی‌اش در رفتار آن فرد بروز پیدا خواهد کرد. اگر از آن جایگاه برود کسی را مقصر نمی‌داند، اصلاً دنبال این چیزها نیست چون دل بسته نبوده که حالا بخواهد دل بکند. اگر جایگاه پایین‌تری به او بدهند کسر شأنش نمی‌شود. در ضمن وقتی مسؤولیت را وظیفه دانست دیگر به کسی تعدی نمی‌کند، زور نمی‌گوید، خودش را بالا دست تصور نمی‌کند، همه در نظرش از فقیر و ثروتمند یکسانند و کار همه را انجام می‌دهد و... اگر در جایگاه پایین اجتماعی هم باشد همین است. زاهد کم‌ترین حالتش این است که همیشه راحت است و غصه‌ی دنیا را نخواهد خورد.
 
مقام معظم رهبری تمثیل زیبایی در ذیل روایت بیان فرمودند. وضع دنیا در نظر زاهد هم‌چون عروسک برای بزرگ‌ترهاست. همان عروسکی که برای بچه‌ها بسیار اهمیت دارد برای مادرش بی‌ارزش است. بود و نبودش تفاوتی نمی‌کند چون او به مرتبه‌ای رسیده که حقایق بیش‌تری برایش مکشوف است. همین مادر هم زمانی که پرده‌های کودکی از مقابل چشمانش کنار نرفته بود نگاه ارزشی به عروسک داشت ولی حالا با کسب تجربه و آگاهی ارزش‌های واقعی را می‌شناسد و می‌داند که این عروسک تنها بازیچه است. زاهد هم وضعش دقیقاً این گونه است.
 
معظم له می‌فرمایند: «کشاکش دنیا، در این تلاطم‌های دنیا، در این رقابت‌ها و چشم و هم چشمی‌هایی که در دنیا هست، او هیچ رنجی نمی‌برد.»
 
همه‌ی نگرانی و غصه‌ی بشر ناشی از زیاده خواهی و حب دنیاست. وقتی به داشته‌ی خود راضی باشیم دیگر به کسی تعرض نمی‌کنیم و با دیگران درگیر نمی‌شویم.
 
همه‌ی جنگ‌ها و منازعات بشر را از همان ابتدای خلقت (هابیل و قابیل) که بررسی کنیم علتش حب دنیاست البته به اشکال گوناگونش؛ یکی حب مال دارد، یکی شهوت، دیگری هم جاه و جلال و مقام. لذا برای رسیدن به محبوبش دستش را به هر خطایی آلوده می‌کند.
 
ایشان تمثیل زیبایی در ذیل روایت بیان فرمودند:« وضع دنیا در نظر زاهد هم‌چون عروسک برای بزرگ‌ترهاست، همان عروسکی که برای بچه‌ها بسیار اهمیت دارد برای مادرش بی‌ارزش است، بود و نبودش تفاوتی نمی‌کند چون او به مرتبه‌ای رسیده که حقایق بیش‌تری برایش مکشوف است».
 
 
مقام معظم رهبری در ذیل روایتی در همین زمینه می‌فرمودند: «گاهی انسان در ذهن خود یک خواسته و آرزویی را آن‌چنان پرورش می‌دهد که در ذهن تقویت می‌شود و تبدیل می‌شود به یک هدف و آرمان قطعی و انسان برای رسیدن به آن، هر خلاف و کار زشتی را مرتکب می‌شود. چند سال قبل از این در آمریکا یک جاسوس عالی رتبه‌ی شوروی سابق را دستگیر کردند. سال‌ها در دستگاه‌های بالای آمریکا مشغول بود و فرد عالی رتبه‌ای بود. اما خیانت می‌کرد. برای دشمن آمریکا که آن روز شوروی بود جاسوسی می‌کرد. او را گرفتند. در بازجویی از او پرسیدند: تو که آمریکایی هستی چه داعی داشتی که بر خلاف مصالح کشور و میهن خودت عمل کردی؟ گفت: من آرزوی یک خانه‌ی آن چنانی، یک ویلا داشتم. مثلاً یک خانه‌ی 300 متری. یک پول فوق العاده لازم داشتم. این پول هم از این راه حاصل می‌شد. آرزوی دور و دراز یعنی این ...» (8)
 
 
برای رسیدن به مدینه‌ی فاضله لازم نیست ظاهر شهرها تغییر کند بلکه باید باطن دل‌ها دگرگون شود. تا نگاه افراد جامعه همراه با زیاده خواهی باشد هرچه‌قدر هم مقدمات آسایش و راحتی انسان‌ها فراهم شود آن‌ها باز هم از درون دچار ناراحتی‌های روحی هستند. وقتی نگاه مردم به دست یک‌دیگر باشد، هرچه داشته باشند بالاخره دیگران هم همان یا بیش‌تر از آن را دارند و دوباره آن احساس زیاده خواهی و برتری طلبی و در نتیجه کشمکش‌ها و منازعات به سراغش می‌آید.
 
اگر روح انسان بزرگ شد و کوچکی و حقارت عروسک دنیا را درک کرد همه‌ی این مسایل برطرف خواهد شد. چون همه‌ی دنیا و مافی‌هایش بی ارزش باشد دیگر به یقین کسی برای رسیدن به آن درگیر نمی‌شود، حق دیگری را نمی‌خورد، آخرتش را با کسب لقمه‌ی حرام نمی‌فروشد، جنگی راه نمی‌افتد و...
 
کلام را با بیان دیگری از رهبر انقلاب در ابتدای یکی دیگر از جلسات درس فقه به پایان می‌بریم: «این شهوات و لذات و زیورها و ارزش‌ها و چشم هم چشمی‌ها و رقابت‌ها و این چیزهایی که به خاطر آن جنگ‌های بزرگ راه می‌افتد برای همین چیزهای حقیر مادی، این‌ها به نظر این انسان والای عالی مقام که حب خدا را درک کرده مثل همان بازیچه کودکانه است. ارزشی برایش قائل نیست.» (9) 
 
برای رسیدن به مدینه‌ی فاضله لازم نیست ظاهر شهرها تغییر کند بلکه باید باطن دل‌ها دگرگون شود. تا نگاه افراد جامعه همراه با زیاده خواهی باشد هرچه‌قدر هم مقدمات آسایش و راحتی انسان‌ها فراهم شود آن‌ها باز هم از درون دچار ناراحتی‌های روحی هستند.
پی‌نوشت:
 
1- این روایت را ثقة الاسلام الکلینی عن الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، عن أحمد بن محمد، عن شعیب بن عبد الله، عن بعض أصحابه رفعه، قال: جاء رجل إلى أمیر المؤمنین علیه السلام فقال: یا أمیرالمؤمنین أوصنی بوجه... (الحدیث ١٣، من الباب ٢٠٣، من الکتاب ٥، من الکافی، ٤٥٦)
 
2- علامه مجلسی صاحب کتاب گران سنگ بحار درباره‌ی بخش اول روایت می‌گوید: «اعمال مترتب بر یک‌دیگرند. همانا عمل موقوف بر یقین، یقین موقوف بر فهم و فهم موقوف بر استماع است.»
3- امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرماید: «بسا یک ساعت خوش‌گذرانى که غصه‌ی طولانى در پى آورد.»
 
4- فرمول اصلی آفرینش جهان، فرمول تضاد است و دنیا جز مجموعه‌ای از اضداد نیست. هستی و نیستی، بقا و فنا، سلامتی و بیماری، دارایی و نداری، پیری و جوانی و بالاخره خوشبختی و بدبختی در این جهان توأم‌اند؛ «گنج و مار و گل و خار و غم و شادی بهمند»
 
مولوی می‌گوید:
 
رنج، گنج آمد که رحمت ها در او است    مغز تازه شد چو بخراشید پوست
ای برادر موضع تاریک و سرد                 صبر کردن بر غم و سستی و درد
چشمه حیوان و جام مستی است       کان بلندی ها همه در پستی است
 آن بهاران مضمر است اندر خزان          در بهار است آن خزان مگریز از آن
 همره غم باش و با وحشت بساز        می طلب در مرگ خود عمر دراز
 
4- {لِکَیْلَا تَأْسَوْاْ عَلَى‏ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُواْ بِمَآ آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ} ترجمه: تا بر آن‌چه از دست دادید، تأسف نخورید و به آن‌چه به شما داده شد، (سرمستانه) شادمانى نکنید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشى را دوست ندارد.
 
با توجه به آیه‌ی قبل معنی آیه این است که به شما خبر دادیم که حوادث را پیش از آن‌که حادث شوند مقرر کرده و نوشته‏ایم، پس دیگر به خاطر نعمتى که از دست مى‏دهید اندوه مخورید و به خاطر نعمتى که خدا به شما مى‏دهد، خوشحالى نکنید و بدانید که نعمت‏ها امانت الهى است که به شما سپرده شده است، نه این‌که به مواهب الهى پشت پا بزنیم و از آن‌ها بهره نگیریم، بلکه اسیر آن نشده و آن را هدف و مقصد خود ندانیم. (تفسیر المیزان) در تفسیر نور نیز آمده است:‌ غم و شادى طبیعى بد نیست، اندوه خوردن بر گذشته‏ها یا سرمست شدن به داشته‏ها مذموم است. هم‌چنین کسى که از مقدّرات الهى غافل است، گمان مى‏کند فضیلتى دارد که خداوند به خاطر آن به او نعمت داده و لذا بر دیگران فخر مى‏فروشد. «مختال فخور»
 
5- انسان اگر یقین کند که آن‌چه فوت شده باید می‏شد و ممکن نبود که فوت نشود و آن‌چه عایدش گشت باید می‏‌گشت و ممکن نبود که نشود و ودیعه‏ای است که خدا به او سپرده چنین کسی نه در هنگام فوت نعمت خیلی غصه می‏خورد، نه در هنگام فرج و آمدن نعمت مثل کارمندی که سر برج حقوقی دارد و بدهی‏هایی هم باید بپردازد، نه از گرفتن حقوق شادمان می‏شود و نه از دادن بدهی غمناک می‏گردد. (تفسیر المیزان)
 
6- این شعر زیبا از شاهکارهای غزلی کلیم کاشانی که ابیاتی از آن را می آوریم:
 
پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت       ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت
... طبعی بهم رسان که بسازی به عالمی           یا همتی که از سر عالم توان گذشت
... بدنامی حیات دو روزی نبود بیش              آنهم «کلیم» با تو بگویم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن    روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست              در قید نام ماند اگر از نشان گذشت
 
بیت پایانی این غزل که مورد اشاره‌ی رهبر انقلاب نیز قرار گرفت شاید بدین معنی باشد که در مرام و مسلک ما بی‌تعلقی و آزادگی سیمرغ (عنقا) تمام و کامل نیست چرا که اگر خودش را فنا و نابود کرد و نشانی از خود به جا نگذاشت اما اسیر و دربند نام و شهرت خود باقی ماند و موفق نشد نامش را هم از صحنه‌ی روزگار محو و پاک کند.
 
7- معراج السعاده، ملااحمد نراقى، انتشارات علمیه‌ی اسلامیه.
 
8- این بیانات در ابتدای درس فقه تاریخ 13/8/87 بیان گردید.
 
9- این بیانات در ابتدای درس فقه تاریخ 6/8/87 بیان گردید.(*)
 

دریافت تاییدیه ی شماره حساب یارانه ها

دریافت تاییدیه ی شماره حساب یارانه ها از 25 اردیبهشت با مراجعه به سایت Refahi.ir

حاشیه‌های نشست خبری رئیس‌جمهور


احمدی‌نژاد: دوستدار "خبرگزاری فارس " هستم

خبرگزاری فارس: نشست خبری رئیس‌جمهور با خبرنگاران داخلی و خارجی در اوّلین روزهای فصل بهار با حاشیه‌های جالبی همراه بود.


ادامه مطلب ...

کامران نجف زاده اخراجی دموکراسی غرب در کشور فرانسه




کامران نجف زاده یکی از خبرنگاران خوش ذوق و صاحب سبک صدا و سیما است که با ارسال گزارش هایی جذاب از فرانسه محبوبیت خود را در سطح افکار عمومی جامعه افزایش داد.


ادامه مطلب ...

کوس رسوایی رسانه های بیگانه نواخته شد!


آیا ایران فعالیت هسته‌ای خود را به علت تحریم اقتصادی متوقف خواهد کرد این سؤالی بود که در بخش نظرسنجی«رادیو فردا» قرار گرفت و بعد از اتمام نظرسنجی سایت کلمه به صورت ویژه آن را به نمایش گذاشت ولی نتیجه این نظرسنجی خلاف تصور رادیو فردا و سایت کلمه شد.

گروه اقتصادی برهان/محمد شهاب؛
بیش از 70 درصد شرکت کنندگان در نظرسنجی اعلام کرده بودند: تحریم ایران هیچ‌گونه اثر منفی در روند پروژه‌ی هسته‌ای ایران نخواهد داشت.تحریم اقتصادی ابزاری برای نفوذ در رفتار دولت‌ها یا گروه‌های هدف است که رفتارشان برای کشوری با گروهی از کشورها قابل قبول نیست. در حقیقت تحریم‌ها ابزاری برای ارسال پیام سیاسی به دولت‌های هدف (دولت‌های تهدید شده به تحریم) هستند، آن پیام سیاسی این است که «رفتار خود را تغییر دهید»
 
جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل پافشاری بر حق مسلم خود، جهت برخورداری از انرژی صلح آمیز هسته‌ای، در پی ارجاع پرونده‌ی هسته‌ای کشورش به شورای امنیت سازمان ملل، با تحریم اقتصادی به ویژه تحریم‌های مالی و بانکی رو به‌رو شده است.اهداف کلی تحریم‌های اقتصادی این است که با بروز اثرات منفی ناشی از تحریم بر جمعیت غیر نظامی و مردم عادی، دولت تحریم شده را به تغییر رفتار و خط‌مشی سیاسی از راه تحمیل فشارهای اقتصادی، مجبور کنند.
 
در مورد جمهوری اسلامی ایران، آمریکا برای رسیدن به اهدافش از جمله به چالش کشیدن حاکمیت مشروع جمهوری اسلامی ایران و توقف فعالیت‌های مشروع هسته‌ای ایران، این کشور را مورد تحریم اقتصادی قرار داد، تا از راه نارضایتی عمومی و ریاضت کشی از مردم ایران به اهدافش برسد.حال آیا تحریم می‌تواند آمریکا را به خواسته‌هایش برساند یا نه؟
 
برای پاسخ به این سؤال باید دید تحریم چه اثری در اقتصاد ایران خواهد گذاشت. اگر تحریم (برخلاف انتظار آمریکا) به جای آن که تهدید برای ایران باشد، فرصتی برای توسعه‌ی ایران گردد، تمام برنامه‌های آمریکا نقش بر آب خواهد شد.تحریم‌ها گره خورده است با تنگناهای اقتصادی هر کشور، یعنی اصولاً هر کشوری در آن چیزی تحریم می‌شود که اقتصادش بر پایه و اساس آن می‌چرخد. به عنوان مثال تحریم کشوری مانند چین (که مصرف کننده‌ی دوم انرژی جهان بعد از آمریکا می‌باشد) منع صادرات نفت و گاز به این کشور می‌باشد. به عبارتی تحریم برای هر کشوری متفاوت است، هر کشور به آن چیزی تحریم می‌شود که اقتصادش بر پایه و اساس آن شکل گرفته است و محور اصلی جریان اقتصادی‌اش را تشکیل می‌دهد. صنایع اقتصاد چین، نیاز به تغذیه‌ی انرژی دارند، بنابراین اگر انرژی از آن‌ها گرفته شود، جریان و روند اقتصادی این کشور متلاشی می‌گردد.
 
تحریم در موقعیت کنونی اقتصاد ایران توفیق اجباری به ایران می‌دهد که این عنصر را از بین ببرد. به عبارتی تحریم سبب نمی‌شود که تولید تضعیف گردد چرا که به اعتقاد کارشناسان اقتصادی تکنولوژی بومی به جای وابستگی قرار خواهد گرفت و پایه و اساس اقتصاد ایران، (R&D) داخلی خواهد بود.
 
آمریکا با اعتقاد به این‌که تولید در اقتصاد ایران متکی به واردات ماشین‌ها و کالاهای سرمایه‌ای است، ایران را تحریم تجاری، مالی و بانکی کرده تا با این عمل، تجارت را امری پرهزینه و پر ریسک کند و از آن راه اقتصاد وابسته‌ی ایران را از بین ببرد.ایران مدت‌هاست که به واسطه‌ی ثروت زمینی خود در مبادله‌ی تجارت نابرابر (صادرات مواد اولیه، واردات کالاهای سرمایه‌ای و صنعتی) قرار گرفته است و تولید داخلی‌اش را به‌وسیله‌ی واردات تجهیزات و ماشین‌های صنعتی خارجی (تولید مونتاژ) انجام می‌دهد، بنابراین آمریکا تصور می‌کند با تحریم تجاری ایران، تولید داخلی وابسته به واردات خارجی را تضعیف می‌کند و از بین می‌برد. آمریکا امیدوار است که با تحریم تجاری ایران، رکود، فرار سرمایه و کاهش انگیزه‌های مولد سرمایه‌گذاری و در نتیجه، فشار و ریاضت اقتصادی را بر مردم مسلط کند تا از این رهگذر به اهدافش برسد.
 
پایه و ستون نگه‌دارنده‌ی اساسی اقتصاد ایران، واردات کالاهای واسطه‌ای و صادرات نفت است. به عبارتی آن چه اقتصاد ایران را نگه می‌دارد حصول ارز ناشی از صادرات نفت و واردات فرآورده‌های ناشی از (R&D) خارجی می‌باشد، که از آن طریق تولید داخلی ایجاد می‌گردد. اقتصاد ایران بر پایه‌ی عنصری به نام عنصر وابستگی شکل گرفته است. (وابستگی به صادرات نفت و وابستگی به فرآورده‌های ناشی از R&D خارجی)، این وابستگی منشأ توسعه نیافتگی است (در عین حال که افزایش رشد در اقتصاد ایران را در پی دارد) چرا که ظرفیت‌های تولید به‌وسیله‌ی وابستگی رشد نمی‌کند و وابستگی مانع تحقیق و توسعه‌ی داخلی، دانش و تکنولوژی بومی خواهد گشت. از این رهگذر باید پایه و اساس اقتصاد ایران یعنی وابستگی قطع شود تا ریشه‌ی توسعه نیافتگی خشکانیده شود و تحریم یک توفیق اجباری برای قطع وابستگی می‌باشد.
 
به اعتقاد اکثر کارشناسان اقتصادی، تحریم در موقعیت کنونی اقتصاد ایران توفیق اجباری به ایران می‌دهد که این عنصر را از بین ببرد. به عبارتی تحریم سبب نمی‌شود که تولید تضعیف گردد چرا که به اعتقاد کارشناسان اقتصادی تکنولوژی بومی به جای وابستگی قرار خواهد گرفت و پایه و اساس اقتصاد ایران، (R&D) داخلی خواهد بود.
 
در عمل تحریم به جای تهدید، به فرصت توسعه‌ی درون زای اقتصادی ایران منتج می‌شود و نه تنها فشار اقتصادی بر مردم وارد نمی‌شود، بلکه با ظهور نتایج توسعه‌ی درون زا (تولید انبوه، تولید مبتنی بر فن‌آوری داخلی) رفاه اقتصادی افزایش خواهد یافت. بنابراین ابزار تحریم نمی‌تواند آمریکا را به هدف خودش برساند چرا که تحریم، توفیق اجباری برای توسعه‌ی درون زای ایران و قطع منشأ توسعه نیافتگی (وابستگی) می‌باشد.*
 
(*) محمد شهاب، پژوهشگر/ انتهای متن /

شعبده بازی به نام هالیوود!


شعبده هالیوود چه می کند که به مدد جلوه های ویژه و دستمزدی میلیون دلاری، دین، فرهنگ و عزت تمدن ها را از کلاه جدایی خود با تمثال خشونت، تروریسم و ذلت بیرون می آورد.

گروه فرهنگی-اجتماعی برهان: شاید هنگامی که «فوکویاما» ایدهی پایان تاریخ را مطرح کرد و در آن لیبرالیسم را همیشگی دانست کسی به این موضوع فکر نمیکرد که دنیای لیبرالها چه برنامهی کلانی را برای جهان ترتیب داده است. به همین دلیل آنها پس از فروپاشی شوروی تنها دشمنی را که در مقابل خود میدیدند، اسلام بود؛ چرا که گسترش روزافزون گرایش به اسلام و تعالیم دینی باعث شده بود که دنیای غرب که سردمدار لیبرالیست بود، به خاطر دشمنی دیرینهای که با اسلام داشت شروع به تخریب آن از هر جهت کند و با تهاجم همه جانبهی نظامی و فرهنگی سعی در محو کردن اسلام داشت.

 

در این بین استفاده از رسانههای تصویری و سینما پس از مدتی بیش از گذشته در دستور کار قرار گرفت، آنها به اهمیت رسانهها در این امر واقف شده بودند، برای همین، هالیوود که بهترین ابزار برای این امر بود شروع به تخریب فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان کرد، تخریبی که تاکنون در مورد هیچ گروه، هیچ کشور و هیچ آیینی صورت نگرفته بود.

 

آنها به خوبی میدانستند که یکی از راههای ضربه به اسلام، تخریب بیوقفه و شبانه روزی آن و به خصوص خشن نشان دادن اسلام در رسانهها و به ویژه سینماست، برای همین شروع فیلمهای ضد اسلامی و به تعبیری اسلام هراسی، زده شد. این همجمهها در حالی کلید خورد که سینمای غرب به خوبی میدانست، که باید این حرکت را هماهنگ با سیاستهای کلی غرب، انجام دهد.
 

لیبرالها پس از فروپاشی شوروی تنها دشمنی را که در مقابل خود میدیدند، اسلام بود؛ چرا که گسترش روزافزون گرایش به اسلام و تعالیم دینی باعث شده بود که دنیای غرب که سردمدار لیبرالیست بود، به خاطر دشمنی دیرینهای که با اسلام داشت شروع به تخریب آن از هر جهت کند و با تهاجم همه جانبهی نظامی و فرهنگی سعی در محو کردن اسلام داشت. 

 
اسلام هراسی، سناریویی از پیش تعیین شده!
 
فیلمهایی که در آنها مسلمانان در اوج شقاوت و بیرحمی آدم میکشند. در بیشتر این فیلمها جریانی یکسان حاکم است که کاملاً بیانگر نوعی سناریوی مشخص برای برانگیختن حس ضد اسلامی بینندگان در سراسر جهان است.
 
در حالی که موج اسلام هراسی در فیلمها و سینمای هالیوود توهین خود را به مقدسترین نمادهای مسلمانان آغاز کرده است تناقضی بزرگ در سینمای آمریکا، بر علیه اسلام آشکار گردید. زیرا سینمایی که صحبت از دموکراسی و احترام به حقوق دیگران میکرد در تمام این فیلمها بدون در نظر گرفتن عقاید بخش بزرگی از مردم جهان شروع به توهینهای بسیار وقیحانه به آنها کرده است.
 
نمونهی آشکار این موضوع را میتوان در فیلم «هواپیمای آقای رییسجمهور» مشاهده کرد. فیلمی که مسلمانان جواب هر اعتراضی را در آن با گلوله میدهند و اوج وقاحت فیلم جایی است که با نمایش نماز گروه مسلمانانی که هواپیما را ربودهاند، سعی دارد به بیننده القا کند که یکی از دلایل جنایتهای مسلمانان، نماز آنهاست و نمازشان به آنها دستور کشتار و ترور میدهد. بارها در طول فیلم، سرکردهی کسانی که هواپیمای رییس جمهور را دزدیدهاند از واژههایی مانند «الله اکبر و محمد رسول الله» استفاده میکند تا به صورت کامل تمام این نمادهای مقدس اسلامی را ترویج کنندهی جنایت، نشان دهد.
 
اما تروریست نشان دادن مسلمانان که تبدیل به یک رویهی ثابت در فیلمهای هالیوودی شده، تنها محدود به فیلم هواپیمای آقای رییس جمهور نمیشود بلکه در فیلم پادشاهی، به صورت کاملاً عریانتری این توهین به مسلمانان صورت گرفته است. تمام تلاش فیلم در این است که مسلمانان را ذاتاً تروریست و جانی معرفی کند، به ویژه صحنههایی که در آن کودکان مسلمان را اسلحه به دست نشان میدهد.
 
در طول فیلم شاهد انواع بمبگذاریها و ترورها توسط مسلمانان هستیم. در صحنههایی از فیلم مشاهده میشود که سربازان آمریکایی یک کودک مسلمان را نجات میدهند اما همان کودک مسلمان اسلحه به دست میگیرد و سرباز را میکشد، که این صحنه از فیلم اوج تخریب روانی و فرهنگی مسلمانان را به تصویر میکشد و تمام تلاش خود را میکند تا همگان را به این باور برساند که مسلمانان، حتی کودکان، تنها جنایت میفهمند و به دنبال کشتار انسانها هستند. در پایان هم فیلم سعی دارد آمریکا را تنها ناجی دنیا در برابر موج ترور مسلمانان، نشان دهد.
 
در فیلم « هواپیمای آقای رییس جمهور» سعی دارند به بیننده القا کنند که یکی از دلایل جنایتهای مسلمانان، نماز آنهاست و نمازشان به آنها دستور کشتار و ترور می دهد. بارها در طول فیلم، سرکردهی کسانی که هواپیمای رییس جمهور را دزدیدهاند از واژههایی مانند «الله اکبر و محمد رسول الله» استفاده میکند تا به صورت کامل تمام این نمادهای مقدس اسلامی را ترویج کنندهی جنایت، نشان دهد.
  
 
بابل، نمایشی فریب کارانه از دروغی بزرگ!
 
ساخت فیلم پادشاهی در حالی بود که پس از مدتی فیلم «بابل» به کارگردانی «آلخاندرو گونزالز اینیاریتو» با بازی «براد پیت» و «کینت بلاشت» ساخته شد. فیلمی که دربارهی سوء قصد چند کودک مسلمان به یک زوج جوان توریست آمریکایی در یکی از کشورهای مسلمان است. در بسیاری از صحنههای فیلم این موضوع به نمایش گذاشته میشود که کودکان مسلمان وسیلهای برای بازی جز اسلحه ندارند. از سوی دیگر سعی دارد که قساوت مسلمانان را دربارهی این زوج آمریکایی، به تصویر بکشد.

 

اما در این بین، حادثهی 11سپتامبر نقطهی عطفی در این راه بود چرا که 11 سپتامبر بیش از پیش به بهانهای برای هالیوود جهت تخریب همه جانبهی مسلمانان بدل گشته بود به گونهای که پس از این ماجرا، کارگردانان هالیوودی برای تخریب مسلمانان هیچ حد و مرزی را نمیشناختند و تمام خط قرمزها را زیر پا گذاشتند که نمونهی بارز این هتاکیهای سینمایی را میتوان در فیلم «فتنه» به کارگردانی «گیرت وایلدرز» مشاهده کرد. فیلمی که در آن خط به خط قرآن را عامل جنایت و ترور معرفی مینماید به گونهای که پس از خواندن قرآن در هر بخش از فیلم، رفتار طالبان و القاعده را به عنوان معلول علت آن یعنی قرآن به نمایش میگذارد.
 
فیلم آن قدر پوچ و بی محتواست که از لحاظ فنی به هیچ وجه قابل بررسی نیست، اما صحنههایی هم در فیلم وجود دارد که شاید در تاریخ سینما بیسابقه است، به عنوان مثال در صحنهای از فیلم صفحهای از قرآن کریم را نشان میدهد، سپس صفحه تار میشود در حالی که صفحه سیاه شده، صدای پاره شدن صفحه به گوش میرسد.
 
این رفتار در مورد یکی از مقدسترین کتب آسمانی در تاریخ سینما بیسابقه بوده  و تاکنون تنها علیه مسلمانان صورت گرفته، که نشان از کینهای عمیق دارد. این در حالی است که گیرت وایلدرز بعدها مورد حمایت گروههای مختلف سیاسی در آمریکا قرار گرفت که این رفتار لابیهای سیاسی آمریکا نشان از مهر تأیید برکار او داشت. چرا که همگان میدانند که حداقل کاری که سیاسیون یک کشور در مقابل چنین کاری میتوانند انجام دهند محکوم کردن آن میباشد. اما سیاسیون آمریکا که درلابیهای مختلف از جمله لابی صهیونیستی «آی پک» برنامه ریزی منسجمی برای تخریب مسلمانان داشتند از فیلم فتنه وایلدرز تمام قد، حمایت کردند. حتی بعضی از لابیهای صهیونیستی از تخصیص اعتبار برای ساخت فتنهی 2، خبر دادند.
 
نکتهی قابل توجه اینجاست که در هالیوود نمایش گروههای مسلمانان به عنوان تروریست یک رویهی ثابت شده، چرا که به عنوان مثال در فیلم «مرد آهنی» به محض اینکه شخصیت مرد آهنی شکل میگیرد اولین گروهی که او به مبارزهی آنها میرود طالبان و القاعده هستند، هر چند که روند کلی فیلم، مسلمانان را مورد هدف قرار میدهد و طالبان و القاعده بهانهای هستند برای توجیه اهانتها ! از سوی دیگر در تمام طول فیلم به طور مستمر صحبت از ساخت اسلحههای جدید برای مقابله با تروریست وجود دارد.
 

11سپتامبر بیش از پیش به بهانهای برای هالیوود جهت تخریب همه جانبهی مسلمانان بدل گشت به گونهای که پس از این ماجرا،کارگردانان هالیوودی برای تخریب مسلمانان هیچ حد و مرزی را نمیشناختند و تمام خط قرمزها را زیر پا گذاشتند که نمونهی بارز این هتاکیهای سینمایی را میتوان در فیلم «فتنه» به کارگردانی «گیرت وایلدرز» مشاهده کرد. 

 
نفرت پراکنی علیه مسلمانان، شاکلهی اصلی سناریو!
 
در کنار توهینها گویی نفرت پراکنی هم جزو اصلی سناریوی اسلام هراسی است، چرا که به عقیدهی دستگاه سینمایی- سیاسی غرب این کار باعث میشود که دنیا در مقابل جنایت علیه مسلمانان سکوت کند و به نوعی هر حرکتی علیه آنان را بپذیرد.
 
نمونهی این موضوع را میتوان، در فیلم مجموعهی «دروغها» به کارگردانی «ریدلی اسکات» و با بازی «دی کاپریو» مشاهده کرد، فیلم از تمام ابزار برای ایجاد حس نفرت به مسلمانان استفاده کرده است. بهویژه صحنهای که انگشت دیکاپریو که مأمور «سی.آی.ای» در مراکش میباشد توسط گروههای اسلامگرا قطع میشود. این درحالی است که در تمام طول فیلم سعی دارد آمریکاییها و مأموران آنها را افرادی نشان دهد که در کشورهای اسلامی به دنبال تروریستها و حفظ بشریت هستند. موضوعی که به صورت کاملاً مشخص در فیلم «چشم عقاب» تکرار شده و در این فیلم هم کشورهای اسلامی را سرزمینهایی نشان داده می شود که مکانی برای پرورش تروریست هستند و خواهند بود.
 
این در حالی میباشد که پس از حادثهی 11 سپتامبر موج چنین فیلمهایی علیه مسلمانان چندین برابر شده است به نحوی که گویی که دست اندرکاران هالیوودی به طور کامل ارکان دموکراسی که گوش دنیا را با آن کر کردهاند را فراموش کردهاند. چرا که یکی از ابتداییترین اصول دموکراسی احترام به عقاید گروههای مختلف است، به ویژه مسلمانان که جمعیت زیادی از جهان را تشکیل میدهند.
 
از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که در عرف سینمایی دنیا اعتبار یک محصول سینمایی به میزان واقع بینی است که در فیلمنامه وجود دارد و به طور کلی یکی از معیارهای سینمای حرفهای قضاوت بیطرفانهای است که فیلم انجام و تحویل مخاطب میدهد. به طور قطع فیلمهایی از این دست تنها به بیاعتبار شدن روزافزون هالیوود کمک خواهند کرد چرا که کاملاً وابسته به مسایل سیاسی و لابیهای سیاسی به مسایل نگاه میکنند که این موضوع به کُل سینمای هالیوود را زیر سؤال برده است.(*)
 
حسین فرخی؛ پژوهشگر/انتهای متن/

تحلیلی بر یک گفتار؛ منظور رهبری از تولید ثروت چیست؟

منظور از تولید ثروت چیست؟ دیدگاه رهبر معظم انقلاب در زمینه‏ی تولید ثروت چیست؟ فضای اقتصادی کشور برای حرکت در راستای تولید ثروت مدنظر مقام معظم رهبری چگونه باید باشد؟ این یادداشت درصدد آن است که به این سؤالات پاسخ دهد.
 گروه اقتصادی برهان/عمار خسروجردی؛ یکی از مباحث بسیار کلیدی و مهم که رهبر فرزانه‌ی انقلاب به آن پرداخته‌اند، بحث تولید ثروت در کشور است. ایشان در دیدار با دست اندرکاران اجرای اصل 44 قانون اساسی که در تاریخ 30/11/85 صورت پذیرفت، نکات مهمی را در ارتباط با فرهنگ تولید ثروت در اسلام، مطرح کرده‌اند که در زیر به بخشی از آن‏ها اشاره می‌شود.
 
«بعضی از این مطالب را هم با خود من مطرح کردند و گفتند شما با ابلاغ این سیاست‌ها موجب می‏شوید که افرادی دارای ثروت‌های بزرگ و سنگین شوند و با این فعالیت‌های اقتصادی یک عده ثروتمند می‏شوند. من در جواب آن‌ها گفته‌ام و حالا هم می‏گویم که ثروتمند شدن از راه قانونی و مشروع، از نظر اسلام هیچ اشکالی ندارد. ما هیچ‌وقت نگفتیم که اگر کسی فعالیت قانونی و مشروع بکند و ثروتی به دست بیاورد، از نظر شرع نامطلوب است. هیچ‏کس این را نگفته و نمی‏‌گوید، افرادی که دین را می‏شناسند و قرآن را می‏شناسند نیز چنین نمی‌گویند.
 
دو چیز را با هم نباید مخلوط کرد. یکی، تولید ثروت است. کسی فعالیت کند به شکل صحیحی و ثروت تولید کند. یکی، نحوه‏ی تولید و نحوه‏ی استفاده است. بخش اول قضیه، چیز مطلوبی است؛ چون هر ثروتی که در جامعه تولید می‏شود، به معنای ثروتمند شدن مجموع جامعه است. بخش دوم که بخش حساس است، این است که چگونگی تولید مورد توجه قرار بگیرد، از راه‌های غیرقانونی، با استفاده‏ از تقلبات و تخلفات نباشد، مصرف او، مصرف نامطلوبی از نظر شرع نباشد، بتواند مثل خونی در رگ‌های جامعه جریان پیدا کند، صرف در فساد نباشد.
 
این آیه‏ی شریفه را ملاحظه کنید، سوره‏ی قصص، آیات مربوط به قارون، قارون یک نمونه‏ی کامل و یک ثروتمند نامطلوب از نظر اسلام، قرآن، شرع و همه است. از قول قوم قارون، (یا بزرگان و متدینین بنی‏اسراییل، یا حضرت موسی) قرآن نقل می‌کند، «قال له قومه»، این حرف‌ها از آدم‌های عامی ‌و معمولی نیست، بنابراین حرف‌های معتبری است.
 
این آیه‏ی شریفه را ملاحظه کنید، سوره‏ی قصص، آیات مربوط به قارون، قارون یک نمونه‏ی کامل و یک ثروتمند نامطلوب از نظر اسلام، قرآن، شرع و همه است. از قول قوم قارون، (یا بزرگان و متدینین بنی‏اسراییل، یا حضرت موسی) قرآن نقل می‌کند، «قال له قومه»، این حرف‌ها از آدم‌های عامی ‌و معمولی نیست، بنابراین حرف‌های معتبری است، علاوه بر این‌که خودِ قرآن این حرف‌ها را تقریر می‏کند، یعنی بیان و اثبات می‏کند که به او می‏گویند: «و ابتغ فیما اتاک اللَّه دار الأخرة؛ آن‌چه که خدا به تو داد، این را وسیله‏ی به دست آوردنِ آخرت قرار بده» در روایات ما هم هست:
 
توصیه‌ی اول: «نعم العون الدّنیا علی الأخرة؛ از این ثروت برای آباد کردن آخرتت استفاده کن»
 
توصیه‏ی دوم: «ولا تنس نصیبک من الدّنیا؛ سهم خودت را هم فراموش نکن»
 
خود تو هم سهمی‌داری، نصیبی داری، آن را هم ما نمی‏گوییم که استفاده نکن، خودت بهره‏مند نشو از این ثروت، نه، بهره‏مند هم بشو، مانعی ندارد.
 
توصیه‌ی سوم: «و أحسن کما أحسن اللَّه إلیک؛ خدا به تو این ثروت را داده، تو هم وسیله‏ای بشو که بتوانی این ثروت را به دست مردمی‌که نیازمندند، برسانی»
 
یعنی سهمی ‌از این را به مردم بده.
 
توصیه‌ی چهارم: «ولا تبغ الفساد فی الأرض؛ فساد ایجاد نکن»
 
آفت ثروت که باید از آن جلوگیری کرد، ایجاد فساد است. مترف نشو. به او نمی‏گویند ثروت جمع نکن، یا از این ثروتی که داری، برای ازدیاد آن استفاده نکن، یا آن را به کار تولید و سازندگی و تجارت نزن، می‏گویند سوءاستفاده نکن، از این ثروتت استفاده‏ی خوب بکن، که بهترین استفاده این است که آخرتت را با آن آباد کنی. نصیب خودت را هم داشته باش، سهم خودت را هم داشته باش. منطق اسلام این است.
 
شما در کتاب‌ها خوانده‏اید، از اهل منبر هم زیاد شنیده‏اید که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) اوقاف زیادی دارد. گفت: «لا وقف إلّا فی ملک؛ کسی که مالک نباشد، که نمی‏تواند وقف کند.»
 
این اوقاف، املاک امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بود. ایشان این املاک را به ارث که نبرده ‌بود، با کار خودش تولید کرده ‌بود. در آن وضعیت کم آبی، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) چاه می‏زد، آب بیرون می‏آورد، مزرعه درست می‏کرد، آباد می‏کرد، بعد وقف می‌کرد. بعضی از اوقاف امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، قرن‌ها مانده است. پیداست چیزهای ریشه‏دار و مهمی ‌بوده ‌است. به‏هرحال، تولید ثروت چیز خوبی است. اگر چنان‌چه در این تولید ثروت، قصد صرف او برای کار خیر، برای پیشرفت کشور، برای کمک به محرومان باشد، حسنه هم هست، ثواب هم دارد.
 
اگر از من سؤال کنند کسی ثروتی تولید کند برای این‌که 20 نفر یا 100 نفر انسان را که زندگی‏شان سرشار از محرومیت است، به نوا برساند، یا به عنوان مثال فرض بفرمایید که 50 نفر را که در فلان شهر زندگی می‌کنند و در آرزوی یک بار زیارت قبر مطهر علی‏بن‏موسی‏الرضا(علیه‌السلام) در حسرت‌ هستند و نتوانستند بروند، این‌ها را با ثروتش به زیارت ببرد، این بهتر است یا با همین پولی که می‏خواهد با آن تولید ثروت کند، 10 سال پشت سر هم عمره برود، بنده به طور قطع و یقین و بدون هیچ تردید، خواهم گفت؛ اولی مقدم است. حالا هر سال عمره نرود. تولید ثروت فی‏نفسه ممدوح است، اگر با نیت کمک باشد، آن وقت حسنه‏ی الهی هم هست، اجر الهی و اخروی هم دارد.»
 
(بیانات رهبری در دیدار با مسؤولین اقتصادی و دست اندرکاران اجرای اصل 44 قانون اساسی)
 
رهبر انقلاب اسلامی ‌با تأکید بر این‌که شرایط برای سرمایه‌گذاری در بخش‌های تولیدی و افزایش تولید با بهره‌دهی بالا فراهم شده ‌است، می‌فرمایند: «سرمایه‌گذاری ثروتمندان در بخش‌های تولیدی و تولید ثروت در جامعه یک عبادت و ثواب است که این فرهنگ باید بیش از پیش در جامعه عمومیت یابد ضمن آن که مدیریت کشور نیز باید به گونه‌ای باشد که تمامی طبقات و قشرهای مختلف از نتایج این سرمایه‌گذاری‌ها، بهره‌مند شوند.»
 
رهبر انقلاب اسلامی ‌با تأکید بر این‌که شرایط برای سرمایه‌گذاری در بخش‌های تولیدی و افزایش تولید با بهره‌دهی بالا فراهم شده ‌است، می‌فرمایند: «سرمایه‌گذاری ثروتمندان در بخش‌های تولیدی و تولید ثروت در جامعه یک عبادت و ثواب است که این فرهنگ باید بیش از پیش در جامعه عمومیت یابد ضمن آن که مدیریت کشور نیز باید به گونه‌ای باشد که تمامی طبقات و قشرهای مختلف از نتایج این سرمایه‌گذاری‌ها، بهره‌مند شوند.» 
 
(بیانات در صحن جامع رضوی، ١ فروردین سال 1388)
 
با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب، نکات زیر قابل استنباط است:
 
١- در نگاه مقام معظم رهبری، تولید ثروت از راه حلال و در مسیر قانونی و مشروع و در خدمت منافع تمام جامعه به خصوص نیازمندان و البته با حفظ سهم تولید کننده در فرآیند تولید ثروت، امری ممدوح و عبادت است.
 
٢- نکته‌ی کلیدی این است که مقام معظم رهبری بر این نکته تأکید می‌کنند که ثروت نباید موجب فساد در جامعه شود. فرآیند تولید ثروت در جامعه باید به گونه‌ای شود که ثروت و فرآیند تولید ثروت نباید موجب فساد در جامعه شود. اصل مبارزه‌ با فساد بر اصل تولید ثروت، مقدم است.
 

 

٣- از دیدگاه مقام معظم رهبری سرمایه‌ها باید در جامعه در فرآیند تولید منجر به تولید ثروت شوند. با توجه به این نگاه ایشان باید شرایط اقتصادی را به گونه‌ای طراحی و مدیریت نمود که فضای تولید در اقتصاد کشور رونق ‌بگیرد و تولید بهترین و اصلی‌ترین ممر تولید ثروت در جامعه شود. باید با موانع تولید مقابله نمود و همه‌ی بخش‌های اقتصاد در خدمت تولید باشند.
 
٤- فرآیند تولید ثروت در جامعه باید مدیریت شود و این مدیریت در فرآیند تولید، باید به گونه‌ای صورت پذیرد که همه‌ی طبقات و قشرهای مختلف به خصوص محرومین از نتایج این سرمایه‌گذاری‌ها بهره‌مند شوند.
  
آن چه که باید در این زمینه به صورت جدی و کلیدی مد نظر قرار گیرد، هدایت سرمایه‌ها در اقتصاد ایران است که این هدایت باید تنها در بستر و مسیر تولید باشد و هیچ.
 
در این راستا باید به یک نکته‌ی کلیدی توجه کرد ساختار رانتی- نفتی اقتصاد در ایران بستری را برای سودهای بادآورده بخش دلالی و توزیع و علاوه بر این در نظام توزیع فراهم ساخته است که باید به شدت اصلاح شود. نکته کلیدی این که تا زمانی که سودهای کلان در بخش هایی از اقتصاد ایران وجود دارد، انگیزه ای برای هدایت سرمایه ها در فرآیند تولید وجود ندارد.
 
در این راستا باید به یک نکته‌ی کلیدی توجه کرد ساختار رانتی- نفتی اقتصاد در ایران بستری را برای سودهای بادآورده بخش دلالی و توزیع و علاوه بر این در نظام توزیع فراهم ساخته است که باید به شدت اصلاح شود. نکته کلیدی این که تا زمانی که سودهای کلان در بخش هایی از اقتصاد ایران وجود دارد، انگیزه ای برای هدایت سرمایه ها در فرآیند تولید وجود ندارد.
 
سودهای باد آورده در این بخش را می‌توان به راحتی از نوع واکنش فعالان این بخش از اقتصاد ایران نسبت به قانون مالیات بر ارزش افزوده ملاحظه نمود.
 
واقعیت است که هیچ کس حاضر نیست از سود‌های 50 تا 300 درصدی بازار دل بکند و وارد تولید در فضای سود رقابتی با 15 درصد شود؛ این سود رقابتی در بازارهای جهانی عددی حول و حوش  هفت تا ده درصد است.
 
بخش دیگر اقتصاد ایران که تاکنون تجربه‌ی سوداگری در ادوار مختلف را داشته است اما با تلاش‌های دولت این سوداگری مهار شده است، بخش مسکن است.
 
دولت با سیاست‌هایی چون مالیات بر معاملات مکرر، طرح مسکن مهر و حذف زمین از قیمت مسکن فضای سوداگری در این بخش از اقتصاد ایران را از بین برده است. در این فضا دیگر بستری برای سوداگری وجود نخواهد داشت و سرمایه راهی جز تولید ندارد. زمانی که شرایط این گونه شد، ساختارها خود را با تولید هماهنگ خواهند کرد. قدم بعدی، شناسایی نیازهای اساسی مردم و هدایت منابع به آن سمت است. این موضوع هم نیاز به بحث دیگری دارد که در این نوشتار فرصت پرداختن به آن وجود دارد.*
 
(*) عمار خسروجردی؛پژوهشگر/انتهای متن/

عبدالحسین خسروپناه، محسن کدیور را به مناظره دعوت کرد

با موضوع ولایت فقیه و جایگاه آن در نظام اسلامی؛
عبدالحسین خسروپناه، محسن کدیور را به مناظره دعوت کرد
حجت الاسلام خسروپناه با موضوع ولایت فقیه و جایگاه آن در نظام اسلامی، محسن کدیور را به مناظره دعوت و از ایجاد میز مناظره ابراز خرسندی کرد و گفت: «امیدواریم این‏گونه فعالیت‌های رسانه‌ای ادامه پیدا کند.»

گروه فرهنگی-اجتماعی برهان؛ اتفاقات سال گذشته‏ی کشورمان، تاکنون تنها به عنوان یک مقوله سیاسی بارها مورد تحلیل قرار گرفته و تاکنون مواضع تمام افراد و جریان‌ها در مورد این اتفاق، مشخص و آشکار شده است. رهبری معظم انقلاب سال‌ها پیش خبر از فتنه‌ای بزرگتر از قتل‌های زنجیره‌ای، قائله 18 تیر 78 و ...دادند و مسؤولان بدون توجه به این اهتمام دادن‌های پی‏در‏پی خود را به یک باره در سال 88 وسط میدانی دیدند که به اذعان تمام کارشناسان و رسانه‌های دنیا تنها این تدبیر رهبری بود که نه تنها کشور را از بحران‏سازی برخی خواص و دشمنان خارجی به سلامت عبور داد، بلکه ایران اسلامی را چندین پله بالاتر از موقعیت قبلی خود، هم از لحاظ قدرت منطقه‌ای و هم از لحاظ جایگاه تأثیرگذاری در سطح بین الملل، قرار داد.

 
«آیت‏الله خامنه‌ای» به عنوان رهبر کشتی در حال حرکت انقلاب، سال گذشته در بحبوحه‏ی فتنه‌انگیزی و یا بهتر بگوییم فتنه‏آفرینی‌های معاندان در حالی که برخی خواص دایم بر طبل پذیرش خواسته‌های نامشروع فتنه‌گران می‌کوبیدند و با القای بحران در کشور ایجاد رعب و وحشت در جامعه را پی‏گیری می‌کردند و می‌کنند، سخن از علوم انسانی به میان آوردند و با «عمار طلبی» صریحاً مسؤولان مربوطه را متوجه نقش مهم «تبیین» در این حوزه کردند.
 
رهبری با استفاده از هر فرصتی، سخن از اهمیت علوم انسانی به میان آوردند و پیاده سازی الگوی اسلامی در این حوزه را خواستار شدند تا اینکه در سفر پربرکت خود به شهر مقدس قم در جمع نخبگان حوزه علمیه، ادبیات «علوم انسانی اسلامی» را به کار بردند و این خود اتمام حجت و اکمل‏الامری بود از ولی امر برای مسؤولان، نخبگان و تمام کسانی که تاکنون از غفلت فارغ نشده بودند.
 
سایت تحلیلی_تبیینی «برهان» به عنوان رسانه‌ای که خود را مکلفبه تکلیف و وظیفه‏ی «تبیین» می‌بیند؛ در دوران غفلت مسؤولان و مکلفان اصلی، پاسخ‌گویی به شبهات در سه بخش اقتصاد، فرهنگ، اندیشه، اجتماع و سیاست را در دستور کار خود قرار داده است.
 

اما از آنجایی که همیشه تک نظری تعبیر به یک جانبه‌نگری شده[1]بر آن شدیم تا با برپایی میز مناظره در شکل‌های مجازی و حضوری، خود را مبرا از این اتهام کنیم.به لطف خدا تاکنون استقبال خوبی از سوی نخبگان و اساتید در مواجه با پیشنهاد مناظره صورت گرفته است که از جمله آنان می‌توان به دکتر عبدالحسین خسروپناه اشاره کرد.وی با موضوع ولایت فقیه و جایگاه آن در نظام اسلامی، محسن کدیور را به مناظره دعوت و از ایجاد میز مناظره ابراز خرسندی کرد و گفت: «امیدواریم این‏گونه فعالیت‌های رسانه‌ای ادامه پیدا کند.»

 

پی‏نوشت:

 

1- از جمله کسانی که به این امر شک ایجاد کردند، محسن کدیور و سروش بودند؛ که حسن رحیم‌پورازغدی را به دلیل سخنرانی در دانشگاه‌ها متهم به تک نظری و ترس از تبادل نظر با دیگران می‌کردند، اما امروز می‌بینیم که همین افراد خارج از ایران و در جمعی ضد انقلاب به صورت متکلم وحده اظهار نظر می‌کنند!/انتهای متن/