برای استاد آواز ایران: علیرضا افتخاری


سکوت ننگین وبلاگ های ارزشی در مقابل ظلم بزرگی که این روزها روح لطیف هنرمند متعهد و خوش ذوق کشورمان، استاد علیرضا افتخاری را خنجر آگین کرده مایه تاسف است. به قول ظریفی اگر جمله تاریخی زهرا رهنورد در مورد رای هموطنان ترک و لر به پسر و داماد خود (میرحسین موسوی) را یکنفر از طیف مقابل آن ها گفته بود آنچنان بمباران خبری بر سر آن به راه می انداختند که برای همیشه به عنوان یک نقطه عطف تاریخی، در تقویم سیاسی شان ثبت میگردید و هراز چند گاهی برای به سخره گرفتن منطق طرف مقابل آن را پیش می کشیدند. و اگر ظلمی که این روزها بر استاد افتخاری می رود بر یکی از هنرمندان "وابسته" به آن طیف رفته بود چه یقه درانی ای که نمی کردند. هرچند که افتخار افتخاری در "وابسته نبودن" اش به مظاهر قدرت است. افتخاری یک هنرمند است که هیچگاه هنر خود را به پای سیاست نمی ریزد و از این لحاظ محبوب همه مردم است.
اما این روزها آدم نماهای درنده خوئی که ننگ بشریت هستند و شعار "ادب مرد به ز دولت اوست" لقلقه زبانشان است، ادای احترام یک هنرمند واقعی به رئیس جمهور کشورشان را تاب نیاورده و همچون سگ، در مقابل دیدن آنچه استاد افتخاری از "ادب مرد" نشان داد، پارس کرده و او و نزدیکانش را مورد حمله و وحشگیری خود قرار داده اند. پارس آن ها به خاطر دیدن تناقض و تعارضی است که در شعار خود یعنی "ادب مرد به ز دولت اوست" با رفتار برخاسته از "ادب" افتخاری یافته اند. از همین روست که آرام و قرار ندارند و هرازگاهی همچون سگی که احساس خطر میکند، پارس میکنند و البته چون قلاده ای هم به گردن آن ها نیست و هیچ دین و آئینی زنجیر بر پای سرکشی های نفس آن ها نزده، برای هرکسی که با او احساس تعارض کنند، دندان تیز کرده و مست گونه بر شرافت و شخصیت او می تازند. این جماعت چون تنها از معجون های نفسانی نوشیده اند، در مستی به سر میبرند و این تشعشعات غیر اخلاقی را از خود نشان میدهند. این ها نه از ادای احترام استاد افتخاری به احمدی نژاد که از آنچه افتخاری از "ادب واقعی یک مرد" به نمایش گذاشت و عمق فاصله این مدعیان را از شعار همیشگی شان: "ادب و متانت" نشان داد، عصبانی اند. این ها چون تشت رسوایی خود را در تحقق شعار "ادب مرد"شان افتاده از بام دیده اند، زوزه می کشند.

افتخاری الان و به واسطه این قضایا برای من مهم نشده. پیش از این و از ابتدا هم افتخاری خواننده مورد علاقه من بود.

آقای افتخاری به شما هم افتخار می کنیم

اگر چه در این روزگار ترجیح فرار بر قرار کاری عادی شده است و ماندن و سوختن مرام می خواهد و معرفت که ندارند عده ای و به جایش دارند ادعا. اگر چه کسانی که روزی به برکت این انقلاب رشد و نمو پیدا کردند و نان این انقلاب را خوردند و اکنون در مستی خود خون به جگر انقلاب می کنند، اگر چه ماندن سخت است و رفتن سهل، اگر چه بلف زدن آسان است و ماندن و مردن به پای عقائد سخت، اگر چه به خاطر صدای خوش حنجره نظام را هدف قرار می دهند اگر چه نمک می خورند و نمکدان می شکنند اما افتخار می کنم در این میان به افتخاری، آن هم از نوع علیرضایش چرا که می ماند و می سوزد و می فروشد دنیایش را و می خرد مملکتش را و رهبرش را و دینش را و رایس جمهورش را و اسلام را! آفرین بر تو که نفروختی مردمت را به دولتشان، آفرین بر تو که مغرور نشدی بر حنجره ات،  و من به تو که نشان دهنده یک نگرش و تفکر در هنرهستی افتخار می کنم به خاطر این جمله:

با این انقلاب و مردم “افتخاری ” شدم؛ از ایران نمی‌روم

http://khabaronline.ir/images/2010/8/img634167957281875000.jpg

و چه قدر فرق داری تو با بعضی ها

علیرضا افتخاری:

من مانند کسانی نیستم که با این انقلاب در دل‌های مردم جا گرفتند و بعد به آنها پشت کردند. هنرمند هرچه دارد از مردم است و نباید وقتی به شهرتی رسید فراموش کند که از کجا به اینجا رسیده و خاستگاهش کجاست.

کسی حق ندارد بگوید اثر من از رسانه ملی پخش نشود. اگر کسی مایل به پخش اثرش نیست، خودش در یکی از شبکه‌های تلویزیون رو در رو به مردم بگوید که دوست ندارد اثرش را مردم بشنوند.

http://www.musicema.com/index.php?module=pagesetter&type=file&func=get&tid=1&fid=image&pid=715

و این عکس را هم از بالاترین قاب کن به جای لوح تقدیر بزن به دیوار خانه ات که از هزار لوح بالاتر است!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد