حضرت علی میفرماید: آنکه از تاریخ عبرت نگیرد، عبرت تاریخ خواهد شد...
حال چه دستهایی در کار بود تا ایشان را از این راه به بدنه نظام وارد کنند، الله اعلم!
کسانی با فشار به رئیس جمهور وقت، شهید رجائی، ایشان را به معرفی میرحسین موسوی بعنوان وزیر امور خارجه مجبور کردند. پس از آنهم آقای خامنه ای تحت همین فشارها مجبور شد ایشان را بعنوان نخست وزیر معرفی کنند. حال بشنویم از ماجرای رای اعتماد مجلس به ایشان در اولین پستشان در نظام جمهوری اسلامی از نقد ایشان توسط امثال شهید آیت و شهید دیالمه که از ماجراهای پشت پرده معرفی زوری ایشان اطلاع داشتند و خون میخوردند.
شهید آیت با وزارت موسوی مخالفت کرده بود و در سخنانی افکار میرحسین موسوی و همسرش را التقاطی خوانده بود. گویا این شهید بزرگوار هم قرار بود اسنادی به دکتر باهنر در این رابطه ارائه دهد که صبح همان روز، عمرش را کفاف ندادند! این متن نطق ایشان در مخالفت با وزارت آقای موسوی است:
از این جهت که بعد تاریخ قضاوت بدی نکند، تمام مطالبم را در این خلاصه می کنم که دوست قبلی ما [سخنران قبلی مجلس که در موافقت با موسوی سخن گفت] گفتند که نظریات آقای موسوی درباره آقای دکتر مصدق مربوط به گذشته بوده است. کاری نداریم که این گذشته سال 58 و سال نزدیک به ما و سال 59 هست. اما اگر ایشان الآن هم به این سئوال من پاسخ بگویند شاید مساله حل شده است که آیا ایشان مصدقِ امام را قبول دارند که امام می فرمایند مصدق به اسلام سیلی زد، مصدق، مسلم نبود؟ در زمان مصدق به چشم سگ عینک زدند و روی آن نوشتند آیت الله. در زمان مصدق روزنامه شورش که مورد تایید مصدق بود، تصویر آیت الله کاشانی را به صورت سگ و مار و عقرب می کشید. آیا این مصدق را قبول دارند یا مصدق سرمقاله 28 تیر 1358 و 14 اسفند 1358 و مقاله اخیری که تحت عنوان "خیابان مصدق" نوشتند؟(5) کدامیک از این دو مصدق را، ایشان صریحا بگویند که الآن پس از آن بیانات امام قبول دارند؟ آیا رفراندوم مصدق را در سلسله مقالاتی که حمام(؟) نامی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشته بود و او را یک عمل ضدامپریالیستی قلمداد کرده بود، آن را قبول دارند و یا رفراندومی که امام فرمودند تقلبی بود؟ و به منظور تحمیل قانون اساسی آمریکایی بود و سر یک الاغ رای بسته بودند و بردند در صندوق مخالفین انداختند و همینطور سایر خطوط که اشاره شد؟
مطلب زیاد است ولی شرایط کنونی را من مناسب برای طرح این مسائل نمی دانم ولی این سئوال را دلم می خواهد که ایشان صریحا جواب بدهند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
و بعد از طریق یکی از دوستان آن شهید، رازی بر ملا میشود:
اسرافیلیان در مصاحبه با وطن امروز می گوید:
«...شهید آیت سخت بیمار بود و چند روز غیبت داشت اما تمام اسناد خودش را جمع و جور کرده و در پوشه گذاشته بود تا به مجلس بیاید، همسرش نقل میکند و میگوید، من از آیت خواستم به مجلس نرود و استراحت کند اما او گفت، امروز(چهارشنبه 14 مرداد 1360) باید تکلیف جمهوری اسلامی مشخص شود و من باید بروم تا این اسناد و حقیقتها را برای مردم روشن کنم.
وطن امروز: اسناد مربوط به چه نقاط تاریکی از موسوی بود؟
این اسناد ارتباط موسوی با [...] را اثبات میکرد اما آیت زمانی که از در منزل خارج میشود در فاصله 30 تا 40 متری بنزی مشاهده میشود که راننده آن در حال پنچرگیری است، آیت سوار اتومبیل خودش میشود که از جانب افراد مخفی در آن بنز توسط مسلسل ترور میشود و نزدیک به 65 گلوله به بدنش اصابت میکند و هنوز جای گلولهها روی در منزل او هست.»(9)
و اما بعد. مخالف بعدی، شهید دیالمه بودو چه موشکافانه و عمیق سوابق ایشان و همسرش را زیر نظر داشته و جریانهای فکری حامی ایشان را برملا میکنند. افسوس که کسی صدایش را نشنید و عمرش کفاف نداد (شاید هم نگذاشتند که عمرش کفاف دهد!).
این دقیقا متن و فایل صوتی نطق شهید دیالمه در مجلس در مخالفت با وزیر امور خارجه شدن آقای موسوی است:
همین الآن هم هزاران نفر داد می زنند ولی به دلیل اینکه معروف نیستند کسی حرفشان را گوش نمی کند. زمان بنی صدر هم ما می گفتیم ولی کسی حرفمان را گوش نمی کرد... همانطور که آن زمان افرادی با شیوه فکری ما مخالف بودند و همه میگفتند که این مطالب را نباید بگویی، معتقد بودم که درست است و گفتم و مراحل بعدش را هم ادامه دادم... همین الآن افرادی برای بعضی وزارتخانه ها کاندیدا هستند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست ولی متاسفانه نمیتوانم کاری کنم.
فقط میتوانم به اندازه یک رأی مخالف به آنها بدهم، کار دیگری نمیتوانم بکنم.
یکی از نمونه هایش را که میتوانم به شما بگویم و آن هم آقای موسوی است، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی. اعتقادم بر این است که خط فکری او، خط فکری جنبش مسلمانان مبارز و پیمان است. البته نمی خواهم بگویم عضو آن سازمان است ولی خط فکریش همان است و اگر رجوع کنید به روزنامه میبینید که در خیلی از جاها این خط مشی را طی می کند.
این ها را من از دید حزب نمی بینم... مکرر در جلسات حزب گفتم و ضبط هم شده و اگر نوارش را از بین نبرده باشند، دارند. موضعگیریهای روزنامه در بعضی از موارد، کم و بیش موضعگیریهای روزنامه امت (منظور روزنامه دکترپیمان) است.به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ میکند اما حتی یک خط، خوب دقت کنید، حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی نمینویسد. بروید روزنامههای آن زمان را ببینید. اگر شما یک خط در روزنامه، قبل از سالگرد آیت الله کاشانی، بعد از سالگرد آیت الله کاشانی از این روزنامه آوردید من اسمم را عوض میکنم.
بعد از اینکه آقای فلسفی در نماز جمعه علیه مصدق صحبت کرد، مقاله علیه آقای فلسفی را کدام روزنامه نوشت؟ روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان خیابان مصدق.
سرمقالهای نوشت به اسم خیابان مصدق و شدیداً آن را کوبید به این بهانه که اینها اختلاف انگیز است. یک شب که من در حزب صحبت کردم و این موارد را گفتم، بعد از من آقای موسوی آمد از خودش دفاع کند. گفت ما اینها را نمی پذیریم به دلیل اینکه ما نمیخواهیم شیوههای آناکرونیستیکی را در ایران دوباره ایجاد کنیم. البته لفظ را اشتباه به کار می برد، ولی من آن برداشتی را که او از این لغت داشت حالا میگویم والا معنایش این نیست. برداشتش این بود که شیوههای آناکرونیستیکی یعنی اینکه ما یک چیزی را که در تاریخ اتفاق افتاده مجدداً بیاییم تطبیق کنیم بر تاریخ فعلی.
مثلا اگر یک کاشانی و مصدقی آن زمان بوده، حالا بیاییم الآن هم یک کاشانی و مصدق طراحی کنیم. برداشتش از این لغت این بود.
اخیراً که امام در مورد مصدق این صحبتها را کرد و گفت که او هم مسلم نبود و اینها تفالههای او هستند و حتی امام در صحبت دیروزش میگوید اینها مثل مصدق میخواهند رفراندم انجام دهند و این اندازه مصدق را میکوبد و آن تجلیل را از آیت الله کاشانی می کند، برای آقای موسوی پیغام فرستادم که برخلاف آن دیدی که شما داشتید، امام هم مثل اینکه آناکرونیستیکی فکر می کند.
البته ایشان سابقههای قبلی هم در گروههای منفی داشته است. از جمله بودنش در گروه نخشب به همراه پیمان و سامی1 و او همه در گروه نخشب2 بودند، بعد از آنجا جدا شدند، پیمان گروه جنبش مسلمانان مبارز را درست کرد، سامی گروه جاما را درست کرد و ایشان هم به ظاهر می گوید که من مستقل هستم، ولی در واقع همان شیوه فکری را دارد و به اعتقاد من دقیقا در داخل روزنامه [جمهوری اسلامی] هم همین شیوه فکری را اعمال کرده است...
علاوه بر موضعگیری ایشان من موضعگیری خانمش را هم نمی پسندم.
نظر من نیست نظر اسلام است. یک مشت مزخرفاتی را بهم بافته به اسم اسلام... او هم زیاد سابقه مسلمانی ندارد اما حالا چطور شد که مفسر قرآن شد معلوم نیست.
هر کسی در عرض یک سال مفسر قرآن می شود، مخصوصاً اینکه در جاهای مختلف هم به عنوان متفکر اسلامی با او مصاحبه میکنند! در تلویزین میآید در مورد مسائل زن بحث می کند. الآن با این شخصیتها چه می شود کرد؟ وقتی الان برنامه این است که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟ هرچه هم داد بزنم صدایم به جایی نمی رسد. مجبورم فقط یک رأی مخالف بدهم...
مراقب باشیم، سرنوشت ما عبرت تاریخ نشود...
وعده ی ما روز قدس.......
انشاالله...
روحشان شاد