فکر میکنید نوسانات بازار سکه و ارز بر چه چیزهایی تاثیر داشته است؟ واقعیت آن است که این اتفاق حتی قیمت یک سیخ حیا را هم تغییر داده است و حالا دیگر باید ساعت به ساعت بپرسی «حیا سیخی چند؟» تا از نرخ جدید عقب نمانی!
آقای زاکانی در سخنرانی اخیر خود که در جلسه هفتگی انصار حزب الله ایراد شده است نکاتی را درباره انتخابات، جبهه متحد و جبهه پایداری گفته اند که بخش از آنها جالب است. ایشان بعد از اینکه سوابق اعضای جبهه متحد را در دوران فتنه 88 بررسی میکنند، می رسند به آقای باهنر و قالیباف و لاریجانی و میگویند:
«فقط آقای باهنر میماند که با تاخیر موضع گرفت ولی قبل از 9 دی این موضع را داشت و حتی در اعتراضی که ما قبل از این روز در مجلس انجام دادیم مشارکت داشت .در مورد آقای قالیباف هم که این دوستان مطرح میکنند که در دوران فتنه مواضعی نداشتهاند، صحیح نیست. ما سئوال کردیم مواضع وی را در یک زونکن از چند روز بعد از انتخابات سال 88 جمع کرده بودند و به ایشان گفته شد این مواضع را بروید و اطلاع رسانی کنید. در خصوص آقای لاریجانی تاخیر در موضعگیری مشخص است ولی ایشان بعدا مواضع شفافی را گرفتند و نقاط ضعف و قوت آن ها معلوم است»
درباره این فرمایشات چند نکته به نظر میرسد:
یکم
همین چند ماه پیش دوستان جبه متحد کلاً ساکت فتنه بودن امثال باهنر و لاریجانی را قبول نداشتند. اما حالا خودشان هم معترفند که بله، دیر موضع گیری کردند. همین که آقای زاکانی و دوستانشان مجبور به این اعتراف شده اند از مواهب پایداری جبهه پایداری بر سخن حق خود است. البته نه این که اعتراف و عقب نشینی این افراد خوشحال کننده باشد، نه، آن چیزی که می تواند مایه مسرت قرار گیرد جا افتادن قبح سکوت در زمان فتنه است. اینکه همین آقایان هم عملاً مجبور شده اند سکوت برخی مدعیان را در زمان فتنه بپذیرند و برای پاک کردن این لکه ننگ از دامنشان توجیه سر هم کنند جای خوشحالی است. این فضا شاید موجب شود مسئولین در موارد مشابه فتنه از ترس عاقبت میزشان هم که شده سکوت نکنند. البته اگر پوستشان زیادی کلفت نباشد!
دوم
آقای زاکانی در مورد آقای لاریجان و باهنر تاخیر در موضعگیری را قبول کرده اند. حتی برای آقای باهنر بخاطر شرکت در برنامه اعتراضی «یک روز» قبل از 9 دی سوت و کف زده اند. من نمی دانم چطور بعضی ها خجالت نمیکشند این حرفها را می زنند. ببخشید آقای زاکانی، اما آن روزهایی که آقای باهنر یا لاریجانی هنوز به نتیجه نرسیده بودند که موضع گیری کنند یا نه، بچه بسیجی های بی ادعا و مردم عادی به نتیجه رسیده بودند و داشتند در خیابانها زیر باران مشت و فحش و... موضع گیری میکردند. آن روزهایی که آقای باهنر و لاریجانی روی صندلی شان نشسته بودند و یا عقلشان نمی رسید یا نفسشان اجازه نمی داد حرف بزنند، مردم کوچه و خیابان داشتند با در خطر قرار دادن جانشان فریاد میکشیدند. آقای زاکانی واقعا چطور رویتان میشود در حالی که چندین نفر در همان روزهای ابتدایی در مبارزه با فتنه شهید و جانباز شده اند و چندین خانواده داغدار، اینطور سکوت این آقایان را توجیه کنید و به موضع گیری دیرهنگامشان ببالید؟ زشت نیست حضور آقای باهنر در برنامه اعتراضی «یک» روز قبل از نه دی را به رخ مردم می کشید؟ واقعا خجالت دارد!
سوم
این آقایان چرا سکوت کردند؟ یاعقلشان نرسید و نتوانستند تحلیل کنند و یا اینکه نفسشان مانع شد؛ از این دو حالت که خارج نیست، هست؟ حالا چرا باید آدمی که عقل و قدرت تحلیلش از خیل مردم عادی کمتر است در جای تصمیم گیری برای آنها بنشیند؟ چرا آدمی که نفسش مانع شد تا مانند مردم کف کوچه و خیابان حرف ولایت را بفهمد، باید برای آنها خوب و بد را تعیین کند؟ این آقایان در بهترین حالت-که پای نفس و حب قدرت و... را به میان نیاوریم- قدرت تحلیلشان از میانگین کارمند و بقال و قصاب و راننده و دانشجو و... کمتر بوده است؛ حالا چرا اینها باید بشوند مرکز اصولگرایی؟ چرا باید بر کرسی معرفی اصلح تکیه بزنند؟ نکند اصولگراها آنقدر کور شده اند که یک چشمها بخواهند پادشاهی کنند؟!
چهارم
در مورد آقای قالیباف هم رسانه ای نشدن «زونکن» مورد اشاره آقای زاکانی نشان دهنده موجود نبودن آن است. با شناختی که از آقای قالیباف داریم اگر ایشان به اندازه یک برگه دفترچه یادداشت هم موضع گیری مثبت داشت تا حالا گوش ملت را کر کرده بود. چطور میشود باور کرد کسی که برای رفع آبگرفتگی معابر افتتاحیه برگزار میکند و سطح شهر را بنرپوش میکند و رسانه هایش کلی مانور میدهند، سر چنین قضیه ای کاری نکرده باشد؟ به نظر بهتر است بجای زونکن خیالی آقای زاکانی، موضعگیری های دوپهلوی آقای قالیباف را که موجود است و رسانه ای شده مبنای قضاوت قرار دهیم.