ریشههای انحراف تفکر اقتصادی در غرب را شاید بتوان قبل از هرچیز،
در عدم پایبندی به اخلاق اقتصادی دانست؛ ریشهی کاپیتالیسم در ماکیاولیسم
اقتصادی است. فلسفهای که به موجب آن، تنها منافع و خواستههای مادی مد نظر
بوده و کاربرد هر وسیلهی مشروع و یا نامشروعی را برای دستیابی به هدف
توجیه میکند.
گروه اقتصادی برهان/ دکترمحسن صمدی؛ درغرب چه میگذرد؟ بن
بست قابل پیشبینی در اقتصاد غرب
لیبرالیست اکنون به مرحله حساسی رسیده
است. همزمانی این بحران با بحرانهای سیاسی ناشی از بیداریاسلامی در
کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا میرود تا استخوانهای غرب به ظاهر
دموکراسی خواه را درهم بشکند. زمانی زیادی نیست که گوش جان آن مرد خدابین،
صدای شکسته شدن استخوانهای نظام دیکتاتوری شرق را شنید و مثل امروزی را به
دین باوران وعده داد. این وعده الهی است که سرنوشت نظامهای ظالم مادیگرا
را، چه در قالب غرب لیبرالیست و چه در هیأت شرق کمونیست که باشند، به فنا
محکوم و مستضعفین را وعدهی جانشینی در زمین می دهد. جنبش یک در صدی اکنون
دروغ بزرگ غرب مبنی بر دموکراسی و حکومت اکثریت را به نحو شگفتانگیزی
آشکار ساخته و سَحَرهٌ فرعون قرن را برعلیه خود او شورانده است.
چرا اقتصاد لیبرال - دمکراسی روبه اضمحلال میرود؟ درک مفاهیم و کارکرد ابزار اقتصادی غرب از آنجا ضرورت مییابد که اولاً؛ کشور ما نیز به عنوان جزیی از جامعهی بین الملل، کمابیش از این ابزار استفاده میکند. ثانیاً؛
در مواردی این ابزار به صورت سِلاحی در دست دشمن عمل میکند و بدیهی است
کسی که دید و اشراف بیشتری نسبت به ابزار داشته باشد، در میدان تقابل و
کارزار برنده نهایی خواهد بود. این واقعیتی است که غرب به خوبی کارکرد آن
را شناخته و مناسبات مختلف اقتصادی خود را به گونهای تعریف و چینش میکند
که حداکثر استفاده را به سود خود و البته به ضرر دیگران عاید سازد.
در
دلایل و چرایی شکست نظام لیبرال - دموکراسی غرب بخصوص جنبهی اقتصادی آن،
یعنی کاپیتالیسم و سرمایهسالاری، نکات فراوانی گفته شده و از این پس نیز
گفته خواهد شد. آنچه که در این میان مهم است، درس آموزی و عبرتگیری از
این جریان است.
ریشههای انحراف تفکر اقتصادی در غرب ریشهی
انحراف در تفکر اقتصادی غرب را شاید بتوان قبل از هرچیز، در عدم پایبندی
به اخلاق اقتصادی دانست. ریشهی کاپیتالیسم در ماکیاولیسم اقتصادی است.
فلسفهای که به موجب آن، تنها منافع و خواستههای مادی مدنظر بوده و کاربرد
هر وسیلهی مشروع و یا نامشروعی را برای دستیابی به هدف توجیه میکند. بر
اساس این نظریه؛ اهداف و منافع بظاهر موجهی اقتصادی را با ابزار و وسایل
غیر قانونی و غیر اخلاقی نیز میتوان تأمین نمود.
آیا
ماهیت و تعریف مصطلح پولشویی غیر از این است؟ سایر ناهنجاریهای شایع
مانند؛ گران فروشی، کم فروشی، احتکار، بورس بازی، رشوه، ربا و... سایر
مفاسد اقتصادی نیز ریشه در چنین طرز فکری دارند. در فرهنگ اسلامی ربا به
مثابهی جنگ با خدا تعبیر شده که تعبیر بسیار تندی است[1] و از این رو نظام اقتصادی یک جامعه اسلامی باید از آن برحذر باشد. شرط بندی و قمار[2]
اگرچه در ظاهر دارای منافعی است، اما مضرات آن از منافعش افزون است. در
حالیکه قمار و بورس بازی در نظام فکری غرب مجاز و نوعی فعالیت اقتصادی
مشروع و پولساز قلمداد میگردد. ردپای اکثر این مفاسد اخلاقی و اقتصادی، که
گریبان بسیاری از جوامع را گرفته را باید در تفکرات صهیونیستی و
پروتکلهای یهود جستجو نمود.
ما در کجا ایستاده ایم؟ اسلام
ناب محمدی اقتصاد التقاطی را نمیتواند بپذیرد و هضم کند. اگر دین اسلام
جوابگوی تمامی ابعاد زندگی هست که هست، باید برای تمام جنبههای اقتصاد
فردی و اجتماعی اولاً؛ نظریهی مستقل داشته و ثانیاً؛
برنامه و الگو ارایه کند. تنها در این صورت است که میتواند الگوی عملی
خود را به مخاطبین و علاقمندان در سراسر جهان ارایه کند. نوسازی و بازنگری
در پارادایمها و انگارههای اقتصاد مبتنی بر ارزشهای اسلامی، در عرصههای
داخلی و خارجی، حال ضرورتی انکار ناپذیر است.
اسلام
ناب محمدی اقتصاد التقاطی را نمیتواند بپذیرد و هضم کند. دین اسلام
جوابگوی تمامی ابعاد زندگی هست، و برای تمام جنبههای اقتصاد فردی و
اجتماعی اولاً؛ نظریهی مستقل دارد و ثانیاً؛ برنامه و الگو ارایه میکند.
زیرا تنها با دارا بودن چنین جامعیتی، میتواند الگوی عملی خود را به
مخاطبین و علاقمندان در سراسر جهان ارایه کند.
آیا
اگر در اقتصاد سرمایهداری مفاهیمی مانند؛ حرص، طمع، کَنز، احتکار و ربا
رسما تئوریزه و نهادینه شده، در مقابل در اقتصاد اسلامی آموزههایی مانند:
وقف، انفاق، صدقات، قرض الحسنه و زکات، چه جایگاهی داشته و میتواند داشته
باشد؟ آیا راهبردها وسیاستهای فعلی اقتصاد ما بر آنها صحه میگذارد؟ آیا
این گزارهها را حمایت و تقویت میکند؟ یا عملاً در رد و خلاف جهت آنهاست؟
گزارههای
نفیی اقتصاد که مبتنی بر رد رشوه و کَنز و ربا و پولشویی است، کجا و چگونه
عملا نفی شده و گزارههای اثباتی که عبارت از خیرات، زکات، وقف، انفاق و
قرضالحسنه است، کجا و چگونه تاٌیید و تشویق میگردد؟
آیا طایفهی کَنزیون[3] با کِنزیون[4]
را نسبتی است که هر دو طایفه در مواردی با جنبههای نفیی و منفی اقتصاد
اسلامی مخالفت میورزند؟ آموزههای راهبردی اقتصاد اسلامی مانند عدالت
اجتماعی و کاهش فقر، چه راهکارهای عملیاتی دارد؟
از
ناهنجاریهای اقتصاد فردی و رفتارهای در سطح خرد اقتصاد که بگذریم، سطح
کلان اقتصاد نیز دچار ناهنجاریهای بعضاً مزمن میباشد. تورم در فرهنگ
اسلامی یک بلیّه و آفت است که در بعضی از ادعیه از شر آن باید به خدا پناه
برد. متأسفانه جامعه ما به راحتی با این بیماری کنار آمده و از این مرض
اجتماعی-اقتصادی پرهیز چندانی ندارد این در حالی است که غرب آن را به عنوان
یک بیماری[5]، تلقی و با بکارگیری انواع سیاستهای بازدارنده، حتی المقدور از این آفت پرهیز و با آن مقابله میکند.
ارزشهای اقتصاد اسلامی و ضد ارزشهای آن؟ این
مسأله بسیار مهمی است که تا مادامی که ناچاریم از اشکال، قوالب و ابزارهای
اقتصادی معمول روز مثل؛ بانک، بورس، بیمه و... استفاده کنیم، حداقل رفتار و
مناسبات خود را طوری طراحی کنیم که حدود و ضوابط و ارزشهای اسلامی مخدوش
نگردد و محتوا، آنهم محتوای ارزشی، شکل و قالب و نام فعالیت اقتصادی را
تحتالشعاع خود قرار دهد، نه بالعکس.
مقایسه
سادهای بین ساختارها، بنیانها، مبانی و ابزارهای اصلی اقتصاد غربی از
قبیل؛ بانک، بورس، بیمه و... ابزارهای اقتصادی اسلام، مثل؛ خیرات، زکات،
وقف، انفاق و قرضالحسنه در وضعیت فعلی نشان میدهد که متأسفانه هنوز کفهی
ترازو به نفع نهادها و سازوکارهای غربی سنگینی میکند.
عبرتهای اقتصاد غرب و وظیفهی ما: تجربه
نشان داده است که شگرد غرب، به خصوص آمریکا برای جلوگیری از الگو شدن
ایران، حرکتهای تهاجمی در جبهههای مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی، در
مواضعی است که دست بالا را دارد و یا احساس میکند که دارد. در حالی که
نقاط ضعف آمریکا و کلاً غرب در همهی جبههها بهخصوص اقتصاد، بیش از ماست.
آن چنان که سیاست تحریم بهخوبی این نکته را نشان داد. به همین دلیل باید
دقت کرد نقاط ضعف و گلوگاه آمریکا اقتصاد و ارزشهای نظام مادی لیبرال -
دمکراسی است. جایی که درست نقطه عزیمت ماست.
همانطور
که امام راحل (ره) فرمودند: «اگر آمریکا و غرب بخواهند جلوی دین ما
بایستد، ما جلوی تمام دنیای آنها خواهیم ایستاد». از لحاظ امروزه بیش از
هر زمان دیگری نیاز به تبیین و نوسازی اندیشههای بنیانی اقتصاد داریم و
دراین راه هرچه در فناوریهای جدید پزشکی و نظامی پیشرفت داشتهایم، در
علوم انسانی و بخصوص اقتصاد، عقب ماندهایم. به طوری که هنوز مناسبات و
الگوی اقتصادی روابط بین دولت و مردم و بین مردم با یکدیگر، اگر نگوییم محل
شبهه، که در هالهای از ابهام قرار دارد و از پایههای تئوریک محکم و قابل
دفاعی برخوردار نیست.
امروزه
بیش از هر زمان دیگری نیاز به تبیین و نوسازی اندیشههای بنیانی اقتصاد
داریم و دراین راه هرچه در فناوریهای جدید پزشکی و نظامی پیشرفت
داشتهایم، در علوم انسانی و بخصوص اقتصاد، عقب ماندهایم. به طوری که هنوز
مناسبات و الگوی اقتصادی روابط بین دولت و مردم و بین مردم با یکدیگر، اگر
نگوییم محل شبهه، که در هالهای از ابهام قرار دارد و از پایههای تئوریک
محکم و قابل دفاعی برخوردار نیست.
یک
تفاوت عمدهی که در مدیریت اقتصادی ما در تقابل با روش غربی است و مطمئناً
در تفسیر و برداشتهای متفاوت از ارزشها و اهداف اقتصادی تأثیر بسزایی
دارد، تفاوت در مبانی است. به این صورت که در یک اقتصاد خدامحور، علاوه بر
اهتمام به رشد و توسعه جامعه، رشد و اعتلای فردی نیز مدّ نظر می باشد. برای
مکتب اسلام سفره و وضعیت معیشتی آحاد جامعه به دلیل پایبندی به عدالت
اجتماعی به عنوان یک ارزش ذاتی، اهمیت فراوانی دارد و البته این اهمیت، کم
از افزایش درآمد کلی و ثروت عمومی کشور نیست. به طور خلاصه اگر بخواهیم
چند پیشنهاد مشخص در این زمینه ارایه کنیم، موارد زیر قابل توجه میباشد.
1. برخورد با پدیدهی تورم به عنوان یک بلیه و بیماری اقتصادی که باید به هر قیمت آنرا مهار و نه تحمل نمود؛
2. اولویت و ترجیح عدالت اجتماعی، نسبت به رشد کلی اقتصاد و اهتمام به سفرهی آحاد جامعه بخصوص محرومان؛
3. اهتمام لازم به اشتغال، نه تنها از بعد اقتصادی بلکه به عنوان یکی از حقوقی که از جانب شهروندان به عهدهٌ دولت اسلامی است؛
4. حذف کامل ربا و معاملات مشکوک به ربا، با توجه به اثرات و پیامدهای بسیار منفی آن در زندگی فردی و اجتماعی؛
5. نهادسازی و مراقبت دقیق بر عملکرد اقتصادی افراد و نهادهای مالی و اقتصادی که از وظایف حتمی دولت است.
کوتاه
سخن آن که وظیفهای سنگینی بهعهدهی ماست. رهروان وادی بیداری اسلامی
اکنون وظیفه خود را به انجام رسانده و به نفی و حذف طاغوتهای زمانه کمر
همت بستهاند. در حالیکه امید خود را از بیگانه و آموزههای آن بریده و
چشم امیدشان را به پیشتازان این وادی است تا ببینند آنها چه دستاوردی
داشته و چه الگویی را جایگزین کمبودها و خلاءهای موجود مینمایند؟ خبرگان
متخصص و متعهد علوم انسانی و اقتصاد با همفکری حوزههای دینی در سال موسوم
به جهاد اقتصادی باید با اجتهاد اقتصادی بیش از پیش، کمبودها و خلاءهای
علمی موجود را مرتفع نمایند.(*)
پینوشتها:
[1]- «الَّذینَ
یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذی
یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا
إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ
حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ
ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ
النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ» (البقره – 275) ترجمه:
کسانی که ربا میخورند در قیامت برنمیخیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس
با شیطان دیوانه شده و تعادل ندارد این به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد
مثل رباست، در حالیکه خدا بیع را حلال و ربا را حرام کرده است و اگر کسی
اندرز الهی را گوش کند و از رباخواری دست بکشد سودهایی که در سابق به دست
آورده مال اوست اما کسانی که مرتکب ربا شوند اهل آتشاند و در آن جاودان
میمانند.
[2
- «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ
کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا»
(البقره- 219) ترجمه: دربارهی شراب و قمار، از تو
مىپرسند، بگو: در آن دو، گناهى بزرگ، و سودهایى براى مردم است ، وگناهشان
از سودشان بزرگتر است و از تو مىپرسند: چه چیزى انفاق کنند؟ بگو: مازاد بر
نیازمندى خود. این گونه ، خداوند آیات خود را براى شما روشن مىگرداند،
باشد که در کار دنیا و آخرت بیندیشید.
[3]
- « کَنز»، در لغت به معنای گنجینه است. در قاموس قرآن آمده است که مراد
از «کَنز»، گنج و مالِ اندوخته است. از نظر فقهی نیز به هر مالی که حقوق
الهی آن، همچون زکات پرداخت نشده باشد، کنز میگویند.« کَنز» اصطلاحاً به
مفهوم ذخیره کردن بلااستفاده طلا، نقره و داراییهای دیگر و عدم مصرف آن در
جهت تولید است.
[4]
- « کِنز»، اقتصاددان معروف انگلیسی است که نظریهی اشتغال کامل را در
اقتصاد بنا نهاد. نظریهی وی در مقابل نظریهی دست نامریی اقتصاددانان
کلاسیک بر لزوم دخالت دولت در اقتصاد دلالت داشت. وی به افزایش پس انداز
برای سرمایهگذاری بیشتر به منظور افزایش تولید و مصرف و در نهایت، مصرف
هرچه بیشتر برای رسیدن به اشتغال کامل اعتقاد داشت و تورم کنترل شده را
برای رسیدن به رشد تجویز میکرد. مهمترین اشکال به نظریهی «جان مینارد
کینز» انگلیسی را میتوان توجه افراطی به شاخصهای کلان اقتصادی از قبیل
رشد و توسعه کل و عدم توجه کافی به اقتصاد خرد و معیشت خانوارها و در
نتیجهی عدالت اجتماعی دانست.
[6]- بیماری هلندی(Dutch disease)،
در هنگامی رخ میدهد که پول یک کشور با افزایش قابل توجه ارزش روبرو شود،
صادرات این کشور به پول کشورهای دیگر گرانتر شده، ولی واردات به آن کشور
به نسبت ارزانتر میشود. بهطور کلی، این وضعیت در بلندمدت باعث ایجاد
تورم همراه با رکود میگردد که برای اقتصاد و پیشرفت یک کشور بسیار خطرناک
است.
*دکتر محسن صمدی؛ استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی/انتهای متن/
سلام
عید شما مباااااااااااااااااااااااااااااارک
امام رضا (علیه السلام) می فرماید: مَثل مومنین در پذیرفتن ولایت امیر المومنین(علیه السلام) در روز غدیر خم مَثل ملائکه در سجودشان مقابل حضرت آدم است و مَثل کسانی که در روز غدیر از ولایت امیر المومنین(علیه السلام) سر باز زدند مَثل شیطان است.( کتاب عوالم ج15 ص224) فسجدو الا ابلیس ابی واستکبر و کان من الکافرین.( بقره 34) پس همه سجده کردند به جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد.
التماس دعا