به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، مصاحبه مضحک و جنجالبرانگیز، "نتانیاهو"، نخست وزیر رژیم صهیونیستی با تریبون فارسیزبان اختصاصیاش و ادعاهای سراسر پوچ و مضحک مانند ممنوعیت پوشیدن "شلوار جین" در ایران تا چند روز بعد تبدیل به سوژه اول رسانههای جهانی، حتی روزنامهها و وبسایتهای صهیونیستی شد تا بار دیگر ماهیت سران رژیم صهیونیستی را بیش از پیش آشکار کند.
اما این اظهارات در حالی از سوی نخست وزیر این رژیم جعلی بیان میشوند که رژیم صهیونیستی امروزه، در داخل جامعه خود با بحرانهای هویتی، مشروعیتی، اجتماعی و اخلاقی عدیدهای مواجه است. حاکمیت نامشروع اسرائیل در حال حاضر در مجموعه یهودیان نیز با چالشهایی مواجه است.
خودسوزی، شورشهای نژادی، برگزاری تظاهرات گسترده در اعتراض به وضعیت اسفناک اقتصادی و اجتماعی، مهاجرت معکوس و گسترش فساد، بروز تضادها و اختلافات گسترده در هیئت حاکمه رژیم صهیونیستی در مواجهه با تهدیدات فزاینده داخلی و منطقهای تنها بخشی از چالشهایی است که این رژیم اشغالگر امروز با آن دست و پنجه نرم میکند.
باشگاه خبرنگاران قصد دارد در این گزارش به معضلات و محدودیتهای اجتماعی، در سرزمینهای اشغالی بپردازد.
فروپاشی از درون
امروزه رژیم صهیونیستی با چالشهای متعدد اجتماعی، اقتصادی و امنیتی روبرو است و یکی از دلایل اصلی برجسته کردن تهدیدات خارجی، توسط نتانیاهو نخست وزیر این رژیم، سرپوش گذاشتن و فرار از مشکلات داخلی و انتقال افکار عمومی از بحرانها و چالشهای داخلی به بیرون است.
نظرسنجی صورت گرفته توسط یکی از شرکتهای داروسازی صهیونیستی که اخیرا روزنامه "معاریو" آن را منتشر کرد، آشکار میسازد که جامعه اسرائیل در شرایط رو به فزاینده یاس و ناامیدی در نتیجه شرایط بد اقتصادی و اجتماعی حاکم بر این رژیم به سر میبرد. این نظرسنجی که در آن 300 نفر از "ساکنان سرزمینهای اشغالی" شرکت کردند، نشان میدهد که ساکنان "تلآویو" از حیث افسردگی و تنش در رتبه اول قرار دارند و 30 درصد شرکت کنندگان در نظرسنجی نیز اعتقاد داشتند تلآویو کانون بحران روحی و افسردگی در "رژیم صهیونیستی" به شمار میآید.
"حیفا""با 26 درصد در رتبه دوم و "قدس اشغالی" نیز با 20 درصد در جایگاه سوم قرار میگیرد. اما درباره دلایل افسردگی، ناامیدی و یاس نیز این نظرسنجی نشان میدهد که 70 درصد شرکتکنندگان در آن بر این باور بودند که اوضاع اقتصادی مهمترین دلیل بروز و افزایش افسردگی در میان صهیونیستهای ساکن "سرزمینهای اشغالی" است.
"بحران اقتصادی"، "نژادپرستی"، "تبعیض جنسیتی"، "نقض حقوق زنان"، "فساد"، "فحشا"،"تجاوز"، "پدیده کودکان خیابانی"، بخشی از مصادیق "فروپاشی از درون رژیم جعلی صهیونیستی" هستند.
"بحران اقتصادی"
"مشکلات اقتصادی رژیم صهیونیستی" و اعتراض به وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چیز تازهای نیست اما شکاف فزاینده بین فقرا و اغنیا بر اثر سیاستهای دولت نتانیاهو در سالهای اخیر ابعاد گستردهای به خود گرفته است. گروهی از کارشناسان خاطر نشان میکنند بحران اقتصادی در غرب از جمله علل اصلی مشکلات اقتصادی رژیم صهیونیستی است که برای بقا اتکای زیادی به کمکهای گوناگون آمریکا و اروپا دارد. "اتحادیه اروپا" بزرگترین شریک تجاری این رژیم است که حجم مبادلات تجاری با آن در سال 2011 به حدود 30 میلیارد یورو رسید. شاخصهای اقتصادی تصویر امیدوارکنندهای از این جامعه به دست نمیدهد.
تا پایان سال 2010 میزان "بدهی خارجی رژیم صهیونیستی" حدود 89 میلیارد دلار بود که به حدود 43 درصد "تولید ناخالص داخلی" آن بالغ میشد. به علاوه برخی آمارها حاکی از آن است 33 درصد کودکان "زیر خط فقر" زندگی میکنند. در سال 2007 حدود 326 مورد "خودکشی" در "فلسطین اشغالی" ثبت شده که این رقم در سال 2009، به 404 مورد افزایش یافت.
بیشترین تعداد خودکشیها در شهرکهای کم درآمد "بت یام" و "عسقلان" رخ داده است. با گسترش بحران اقتصادی و اجتماعی میزان خودکشی در شهرکهای بزرگ اسرائیل نیز گسترش پیدا کرده است. مؤسسههای کمک کننده به افراد دچار مشکلات روانی در فلسطین اشغالی از افزایش شدید تماسهای افراد برای دریافت کمک خبر میدهند. به علاوه، مقامات این رژیم قصد دارند از سالهای آینده برنامه ملی مبارزه با خودکشی راهاندازی کنند تا از افزایش آمار خودکشی جلوگیری کنند. "نابرابریهای اجتماعی" نیز تأثیر قابل توجهی بر این پدیده دارد. آمار نشان میدهد مهاجران اتیوپیایی بیش از سه برابر دیگر ساکنان فلسطین اشغالی دست به خودکشی میزنند.
خودسوزی شیوه جدید اعتراض
رژیم اشغالگر قدس که با مشکلات ناشی از بیعدالتی شدید اجتماعی روبرو است، مدتی است با موجی از خودسوزیهای اعتراضی روبه رو شده، که در این میان 14 موردی که اسرائیلیها اقدام به خودسوزی کردهاند، 2 نفر از این معترضان به دلیل شدت جراحات وارده، جان خود را از دست دادند: ناظران دلیل بروز این پدیده را اوضاع اسفبار اقتصادی و اجتماعی حاکم بر رژیم صهیونیستی میدانند که سرانجام فروپاشی "کابینه نتانیاهو" را به دنبال خواهد داشت. در اولین مورد از زنجیره این خودسوزیها فردی به نام "موشه سلمان" خود را به آتش کشید و چند روز بعد در بیمارستان جان داد. وی پیش از اقدام خود بیانیهای را قرائت کرده و در آن سران صهیونیست را سارقانی خوانده بود که پس از دزدیدن داراییهایش او را رها کردهاند.
به دنبال خودسوزی موشه سلمان سلسله تظاهرات گستردهای در سرزمینهای اشغالی برگزار شد و تعداد زیادی از صهیونیستها کبریت به دست همه خود را موشه سلمان نامیدند.
یهودیان ساکن "اراضی اشغالی" علاوه بر "یاس و سرخوردگی" به دلیل بحران اقتصادی دلیل دیگری نیز برای افسردگی و میل به خودکشی دارند و آن زندگی کردن زیر سایه دائمی ترس از جنگ است در طول 6 دهه این رژیم دائما در حال جنگ بوده است.
"جنگ اعراب و اسرائیل" در سالهای 1948، 1967، 1973 جنگ با لبنان در سال 1982، "جنگ 33 روزه" با "حزب الله" و "جنگ 22 روزه" با "حماس" که این دو مورد آخری به دلیل شکست رژیم صهیونیستی تبعات جبرانناپذیری برای آن به دنبال داشت. مسئولان رژیم صهیونیستی با برگزاری مانورهای گسترده شهری و ایجاد پناهگاههای متعدد در شهرها و پخش میلیونها "ماسک مخصوص جنگهای شیمیایی و میکروبی"، صهیونیستهای ساکن اراضی اشغالی را در ترس و اضطراب دائمی از خطر جنگ و کشته شدن فرو بردهاند و یکی از دلایل "مهاجرت معکوس" دقیقا همین مسئله است.
برخوردهای خشونت آمیز و تشدید اعتراضات
در حالی که مشکلات اقتصادی و ناتوانی رژیم صهیونیستی در ارائه راهکارهایی برای حل این معضلات، عامل شکلگیری اعتراضات بوده، مقامات امنیتی صهیونیست تلاش کردهاند با برخوردهای خشونتآمیز به مقابله با این اعتراضات بپردازند، که همین امر هم به عاملی دیگر برای ادامه تظاهرات بدل شده است. برخوردهای خشن نیروهای پلیس اسرائیل با تظاهرکنندگان به حدی سرکوبگرانه بوده است، که "سازمان عفو بین الملل" نیز بدان واکنش نشان داده و از رژیم صهیونیستی به دلیل چنین برخوردهایی انتقاد کرده است.
خبرها از تداوم بحران اقتصادی رژیم صهیونیستی حکایت دارد. براساس یک تحقیق که رژیم صهیونیستی انجام داده و نتایج آن اخیرا منتشر شده است، بیش از 20 هزار نفر در ماه ژوئیه در فلسطین اشغالی بیکار شدهاند. "اداره مرکزی آمار اسرائیل" در اواخر ژوئیه اعلام کرد "نرخ بیکاری" در سرزمینهای اشغالی در سه ماهه دوم سال 2012 میلادی هفت درصد افزایش یافته است. این گزارش نشان میدهد تقاضای کارفرمایان برای "جذب نیروی کار" در ماه ژوئیه سال 2012 نیز در مقایسه با ماه ژوئیه سال گذشته میلادی به میزان 2.9 درصد کاهش یافته است.
در پی اوجگیری بحران اقتصادی و کاهش ارزش "پول رژیم صهیونیستی"، مقامات اقتصادی اسرائیل تصمیم گرفتهاند سیاست ریاضتی در پیش بگیرند و این موضوع نیز سبب تشدید نارضایتیها در بین شهروندان این رژیم شده است. در چنین وضعیتی افزایش مالیاتها به میزان 17 درصد و کسری 7 میلیارد دلاری در بودجه سال 2012 نیز سبب شده است تا وضعیت نابسامان اقتصادی در سرزمینهای اشغالی، برای اسرائیلیها غیرقابل تحمل شود.
این درحالی است که
گزارشها از آن حکایت دارد که موج شدید گرانی، جامعه رژیم صهیونیستی را فرا خواهد
گرفت. این گرانی شامل "افزایش قیمت حاملهای انرژی" و "کالاهای اساسی" بین 17 تا
50 درصد خواهد بود. "وزارت کشاورزی رژیم صهیونیستی" هم درباره بحران زودهنگام غذایی به سبب
پیش بینی افزایش قیمت مواد غذایی پایه هشدار داد. رسانههای رژیم صهیونیستی نیز از
جمله روزنامه صهیونیستی "یدیعوت آحارونوت" از افزایش 9 درصدی بیکاری در
فلسطین اشغالی خبر دادهاند.
به این ترتیب میزان بیکاری در رژیم صهیونیستی به بیش از 25 درصد رسیده است که این موضوع نگرانی فزاینده ساکنان اراضی اشغالی را از گسترش فقر و بیعدالتی در این رژیم را در پی داشته است. مشکلات اقتصادی و اجتماعی اسرائیل سران صهیونیست را واداشته تا نظیر همتایان آمریکایی خود، برای فرار از قبول مسئولیت، دائما بر طبل جنگ کوبیده و خطر دشمنان خارجی را بیش از حد بزرگ کنند. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی که شدیدا در معرض انتقاد قرار دارد و حتی موشه سلمان پیشتر از خودسوزی از وی خواسته بود تا از سمت خود کناره گیری کند، در دو سال گذشته بر شدت اظهارات "جنگ طلبانه" خود افزوده، تا شاید بتواند با این حربه اسرائیلیها را متوجه مسائل خارجی کرده و آنها را از اعتراض به مشکلات داخلی باز دارد.
صهیونیسم و تبعیض نژادی - مذهبی
ایده و نظریه صهیونیسم، نظریهای مبتنی بر
نژادپرستی و برتری یک نژاد و گروه اقلیت بر سایر گروههای نژادی و مذهبی جهان است.
صهیونیستها که خود را قربانی نژادپرستی نازیها در جنگ جهانی میدانند، خود دولتی
جعلی و سرزمین غصبی بر پایه نژادپرستی و پاکسازی نژادی بنا نهادهاند. بر این
اساس، صهیونیستها خود را قومی برگزیده و مورد عنایت خاص الهی میپندارند که اجازه
هرگونه تعرض و تعدی به حقوق سایر اقوام و ملل به آنها داده شده است!
اما اکنون این تبعیض نژادی به درون این رژیم نیز رخنه کرده و صهیوینستها را به چند دسته تقسیم کرده که هر یک خود را از
دیگری برتر میدانند. یکی از بنیانهای ایده تشکیل "دولت صهیونیستی"، زندگی عادلانه همه صهیونیستی در
سایه یک دولت صهیونیستی و بدون تبعیض بود اما اکنون بنیانهای این رژِیم از درون
متزلزل شده است.
یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی را میتوان به سه درجه شهروندی تقسیم کرد. "یهودیان اشکنازی" در اسرائیل شهروندان درجه یک محسوب میشوند از امکانات بهتری برخوردار هستند و مورد حمایت ویژه اسرائیل هستند. "یهودیان سفاردی" گروه دیگری از یهودیان مهاجر به سرزمینهای اشغالی هستند که با هدف گسترش زاد و ولد یهودیان و افزایش جمعیت به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کردند اما از سوی اشکنازیها همواره تحت آزار و اذیت بودند. گروه سوم از ساکنان سرزمینهای اشغالی مهاجران آفریقایی جویای کار بودند که به امید شرایط کار بهتر و با تبلیغات صهیونیستها به فلسطین آمدند. این دسته از مهاجران همواره مورد آزار و اذیت دیگر ساکنان سرزمینهای اشغالی بوده و از حقوق و حمایت چندانی از سوی مقامات اسرائیل برخوردار نیستند. بسیاری از این سیاهپوستان علاوه بر "تبعیض مذهبی"، قربانی "تبعیض نژادی" سیاه و سفید نیز میشوند.
در یکی از این موارد تبعیض، حدود 100 هزار یهودی اشکنازی افراطی ("هاردیم") به تظاهرات گستردهای برای نشان دادن حمایت خود از والدین اجتماع خودشان که به دو هفته حبس محکوم شدند دست زدند. این والدین اشکنازی حاضر به فرستادن فرزندانشان به مدارس سفاردیها نشدند. والدین اشکنازی میگویند که باید کلاسهای فرزندانشان از سفاردیها مجزا باشد زیرا خانوادههای دختران سفاردی به قدر کافی مذهبی نیستند. پس از اعلام حکم دادگاه مبنی بر عدم جداسازی مدارس، والدین دانشآموزان اشکنازی درصدد برآمدند با تحریم رأی دادگاه کودکان خود را به مدرسه نفرستند.
"نقض حقوق اقلیتها" و پناهجویان
حقوق "اقلیتهای نژادی و دینی" در اراضی اشغالی 1948 به دفعات و به شیوههای مختلف توسط مقامات اسرائیلی نقض میشود. از جمله این اقلیتها میتوان به عربهای ساکن اراضی اشغالی 1948 اشاره کرد. مالکیت اراضی نقب و روستاهای به رسمیت شناخته نشده در این منطقه، تلاش برای متمرکز ساختن بدویها در یک منطقه محدود و از پیش تعیینشده که باعث آسیب اجتماعی و اقتصادی آنان میشود، ازجمله مشکلات این قشر جمعیتی است.
ازجمله این قوانین، تصویب قانون "منع نفوذ" (The Infiltration Prevention Law) در ژانویه 2012 بود که با اجرای آن در ژوئیه 2012، دو هزار تن از مردان و زنان و کودکان بدون محاکمه در شرایط نامساعد بازداشت شدند. این امر باعث سلب آزادی و نقض حقوق این افراد شده است. گفتنی است اغلب این پناهجویان از کشورهایی هستند که طبق معیارهای حقوق بینالملل بهدلیل خطرات موجود علیه ایشان، امکان بازگرداندنشان وجود ندارد.
صهیونیسم و نقض حقوق زنان
گرچه طبق اطلاعات اداره آمار اسرائیل، جمعیت زنان در اراضی اشغالی تقریباً با جمعیت مردان برابر و حتی از آنها بیشتر است ولی تبعیضهای فاحشی میان آنها دیده میشود. نابرابریهای جنسیتی در رژیم مدعی دموکراسی از جمله اختلاف در حقوق پرداختی به زنان و مردان و نیز مخالفت احزاب مذهبی اسرائیل همانند شاس و "یهودیت هتوراه" با مشارکت زنان در پارلمان، انتقادبرانگیز میباشد.
بهعلاوه تجارت زنان در
اسرائیل که همواره طی گزارشهای شورای حقوق بشر ازجمله گزارش 19 ژوئن 2012
از آن انتقاد شده است و نیز تبعیض میان زنان عرب و یهودی در جامعه اسرائیل
به ویژه در زمینههای کاری و بهداشتی محل انتقاد است. در این میان برخی
از قوانین تبعیضآمیز اسرائیل علیه عربها بهویژه قانون ممانعت از انسجام
خانوادگی (Family Reunion)، زنان فلسطینی را بهشدت تحت تأثیر قرار داده
است.
در بسیاری از موارد که زنان عرب قربانی قتلهای خانوادگی و تحت
عنوان "حفظ شرف خانوادگی" میشوند، پروندههای تحقیق در این موارد با
بیتوجهی مقامات اسرائیلی مواجه میشود. شایان ذکر است که طی سال 2012، پنج
زن و از سال 1991 تاکنون 150 زن در اسرائیل کشته شدهاند و در اغلب موارد
پروندة آنان بهدلیل نقص ادله مختومه میشود.
تجاوز و
سوءاستفادههای جنسی یکی از موارد متداول در "ارتش اسرائیل" است، تا جایی
که سران نظامی رژیمصهیونیستی تلاش میکنند برنامههایی برای کاهش چنین
مواردی به اجرا بگذارند. با این حال، آمارهای رسمی نشان میدهد موارد
سوءاستفادههای جنسی به خصوص علیه سربازان زن ارتش اسرائیل، در چند سال
اخیر روند رو به رشدی داشته است.
" فحشاء و قاچاق انسان"
براساس گزارشهای منتشر شده
از سوی سازمان ملل، سرزمینهای اشغالی، یکی از اصلیترین و بزرگترین مراکز
قاچاق انسان و بردگی جنسی زنان است. صهیونیستها در قاچاق زنان جویای کار
به اسرائیل رکورد دار هستند و سالانه تا 5 هزار زن در دام آگهیهای استخدام
و کار صهیونیستها افتاده و قربانی "تجارت فحشاء" میشوند. "فاحشگی" در
سرزمینهای اشغالی مورد حمایت قانون است.
زنان از کشورهای "چین"،"
رومانی"،" ترکیه"،" اوکراین"،" کشورهای آفریقایی" و "شرق آسیا" معمولا با
مشاهده تبلیغات ادامه تحصیل و کار و به امید شرایط بهتر زندگی، گرفتار
باندهای صهیونیستی "قاچاق انسان" میشوند.
دهها هزار زن هم اکنون در
سرزمینهای اشغالی قربانی "بردگی جنسی" صهیونیستها هستند. "پاسپورت" این
زنان به محض ورود گرفته شده و دیگر اجازه بازگشت به کشورشان را ندارند.
مارینا،
اوکراینیالاصل، یکی از زنانی است که در سال 1999 و با مشاهده یکی از همین
تبلیغات و به امید یافتن کار و زندگی بهتر راهی سرزمینهای اشغالی شد. اما
به محض رسیدن به اسرائیل تحویل گروههای فحشاء شد. مارینا در "اشکلون" به
خانهای منتقل شد که دهها زن دیگر با وضعیتی مشابه او به سرزمینهای
اشغالی آمده بودند. مارینا پس از امتناع از تن دادن به فحشاء در اتاقی
زندانی شد و به شدت از سوی کسانی که مقدمات مهاجرت او را به اسرائیل فراهم
کرده بودند مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به طور دسته جمعی به وی تجاوز شد.
پس از این اتفاق وی تسلیم و به یکی از خانههای فساد فروخته شد. مارینا پس
از 12 سال به اتهام مهاجرت غیرقانونی تحت تعقیب پلیس اسرائیل قرار گرفته
است.
علاوه بر قاچاق زنان به سرزمینهای اشغالی، در جدیدترین
گزارشها، موارد متعددی از قاچاق زنان اسرائیلی (که عمدتا زنان مهاجری
هستند که چند سال در اسرائیل قربانی تجارت فحشاء بودهاند) به کشورهای
کانادا و انگلیس گزارش شده است. زنان مهاجر منتقل شده به اسرائیل بین 8 تا
10 هزار دلار به فروش میرسند. بدلیل حاشیه امنیت قاچاقچیان انسان و تاجران
فحشاء در اسرائیل، این تجارت حتی از "قاچاق مواد مخدر" و "قاچاق سلاح" نیز
پر سودتر بوده است.
روزنامه صهیونیستی "هاآرتص" در تحلیلی پیرامون
این پدیده نوشت: برخی از این زنان این شغل را "شغلی شریف" میدانند، زیرا
معتقدند با این کار مانع از فروپاشی کانون خانواده به علت انباشت بدهیها
میشوند! نکته قابل توجه در این گزارش آن است که زنان مورد اشاره، از طبقه
متوسط جامعه هستند، نه طبقه فقیر. یکی از این زنان که 35 سال دارد و معلم،
متاهل و صاحب سه فرزند است، میگوید: "من 10 سال است که به این کار مشغول
شدهام. زمانی که به این کار روی آوردم، خانوادهام غرق در بدهی بود و من
از ترس از دست دادن خانوادهام، با دیدن آگهی استخدام برای چنین شغلی، تن
به این کار دادم".
وی میافزاید: همسرم از کار
من اطلاع دارد و با این پدیده به عنوان یک شغل برخود میکند و احساسش این
است که برای خانواده فداکاری میکنم.
زن جوان 25 سالهای نیز که در
بازار بورس کار میکند، در این خصوص گفت: "روسپیگری" را از 9 سال پیش به
علت "مشکلات اقتصادی" و با اطلاع همسرش، شروع کرده است. یک زن دارای
تحصیلات عالی نیز که به این حرفه روی آورده است، میگوید: او و همسرش
علاقه بسیار زیادی به هم دارند و همسرش از کارش آگاه است و کار او را تلاش
برای حفظ ارکان خانواده و یک "کار فرهنگی جدید" میداند. اما زن معلمی که
گرفتار این پدیده شوم شده است، این اقدام را تن فروشی به خاطر خود و
خانودهاش میداند.
این گزارش در پایان با اشاره به ساختار عجیب و غریب جامعۀ اسرائیل، آن را دنیای انحطاط اخلاقی برای حل مشکلات اقتصادی خانوادههای اسرائیلی عنوان میکند و میافزاید: دولت مالیاتها را افزایش میدهد و خانوادهها برای تامین این هزینهها به شیوههای عجیب و غریب روی میآورند.
"
"صهیونیسم و همجنس بازی"
در این گزارش منتشر شده از سوی کمیته حقوق کودکان آمده است، اسرائیل هیچ کمیسیونی برای حفظ حقوق کودکان ندارد و قانونهایی که تاکنون برای حمایت از حقوق کودکان در اسرائیل به تصویب رسیدهاند ضمانت اجرایی ندارند.
شاید بهترین توصیف برای وضعیت کنونی رژیم صهیونیستی اظهارات قاضی "دادگاه عالی اسرائیل" باشد، "دوریتبنیش DoritBeinisch" در کنفرانسی گفت: "ما در میانه یک اوضاع آشفته سیاسی و فرهنگی هستیم. ما در حال تجربه کردن شکستها، "نزاع طبقات اجتماعی"، فقر و فقدان اعتماد عمومی به تمامی بخشهای دولتی هستیم.
شریعتمداری
تاکید کرد: حضرات روحانی و ظریف! شما بزرگواران درباره ضرورت محرمانه
ماندن مذاکرات با عرض پوزش دچار یک اشتباه فاحش شده و موضوع را جا بهجا
مطرح کردهاید.
حسین شریعتمداری امروز دوشنبه 29/07/92 طی یادداشتی در روزنامه کیهان
نوشت: 1- اواخر بهمن ماه 1378 در پی 61 فقره شکایت که آقای کرباسچی -
شهردار تهران- علیه کیهان مطرح کرده بود به دادگاه رفته بودم. برای هریک از
61 شکایت شهرداری تهران پرونده جداگانهای تشکیل شده بود و اکثر قریب به
اتفاق آنها فاقد مبنا و ملاک حقوقی بود تا آنجا که تعجب دادگاه و اعضای
هیئت منصفه را به دنبال داشت. انگار وکلای شهرداری طی چندماه تمامی صفحات
کیهان را «تی» کشیده و هر جا نام و نشانی از شهردار و شهرداری یافته بودند،
شکایتی پیوست آن کرده و به دادگاه داده بودند. در مقدمه دفاعیات خویش خطاب
به آقای کرباسچی- که البته در دادگاه حضور نداشت- گفتم؛ کاش به جای
استفاده از چند وکیل و هزینهای که برای ردیف کردن این همه شکایت بیمورد
کردهاید، از خود بنده میخواستید و یا دوستانه مشورت میگرفتید تا لااقل
چند مورد قابل شکایت از کیهان را تهیه کرده و در اختیارتان میگذاشتم!
2- در پی انتقاد کیهان به ادعای محرمانه بودن مذاکرات هستهای ژنو و تاکید بر این واقعیت که با توجه به حضور 6 هیئت مذاکره کننده از ششکشور عضو گروه 5+1 و رابطه ارگانیک و رسما اعلام شده آمریکا با رژیم صهیونیستی، کمترین زمینهای برای محرمانه ماندن مذاکرات وجود ندارد، انبوهی از اعتراضهای آمیخته به فحاشی و ناسزا نثار کیهان شد که هنوز هم با همان شدت و عصبانیت ادامه دارد. نگاهی هرچند گذرا به این فحاشیها که از سوی مجموعه همیشه هماهنگ روزنامههای زنجیرهای، سایتهای وابسته به اصحابفتنه و رسانههای بیگانه علیه کیهان تدارک دیده شده است به وضوح نشان میدهد که این ناسزاها فقط ناسزاست و با هیچ منطق علمی، استدلال و یا درک و فهم سیاسی همراه نیست و نکته درخور توجه آن که تقریبا تمامی آنها متن مشابهی دارند و یادآور انشانویسی دانشآموزان چند دهه قبل از روی کتابهای «تعلیم انشاء» است که همه با این جمله شروع میشد «البته واضح و مسلم و مبرهن است که...»! و با این جمله خاتمه مییافت که «این بود انشای بنده تا ببینیم انشای دیگران چه باشد»؟! برای مثال به شماره دیروز روزنامه زنجیرهای بهار و شرق و... نگاهی بیندازید؛ چندین مقاله و گزارش با مضمونهای مشابه علیه کیهان ردیف کردهاند ولی دریغ از یک کلمه حرف منطقی و یا ارائه یک استدلال خشک و خالی. درک این نکته نیازی به بررسیهای پیچیده ندارد و برای پی بردن به آن کافی است، یادداشتهای کیهان را با یادداشتها و گزارشهای طرف مقابل مقایسه کنید و خود به قضاوت بنشینید.
3- و اما، در این وجیزه، سخنی دوستانه و خیرخواهانه با رئیس جمهور محترم و جناب آقای دکتر ظریف در میان است و آن، این که، دوستان و هواداران یاد شده- اگر واقعا دوست باشند که بسیاری از آنها نیستند- نهفقط برای شما «یار شاطر» نخواهند بود، بلکه «بار خاطر» هستند و مصداق کلام سعدی که «ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند، گفتمش برای چه میخوانی، گفت؛ برای خدا، گفتمش؛ برای خدا مخوان!» چرا که؛
«گر تو قرآن بدین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی»
حضرات روحانی و ظریف! شما بزرگواران درباره ضرورت محرمانه ماندن مذاکرات- با عرض پوزش- دچار یک اشتباه فاحش شده و موضوع را جا بهجا مطرح کردهاید. نکتهای که اگر به آن توجه میکردید، با این همه اعتراض بهحق و دلسوزانه روبرو نمیشدید، از روزنامههای زنجیرهای و اصحاب فتنه و مدیران بیرونی آنها انتظار نیست که توان درک این نکات را داشته باشند ولی از شما این انتظار هست. توضیح آن که؛
4- در هر نظام حکومتی، اسرار و مسائلی هست که برای حفظ منافع ملی باید محرمانه باقی بماند و اعلام و طرح علنی آن میتواند برای نظام و مردم آسیبهای جدی در پی داشته باشد. حضرت امام- رضوانالله تعالی علیه- در همین باره خطاب به مردم میفرمودند از مسائلی سؤال نکنید که اگر مسئولان محترم ناچار به بیان آن باشند، نظام و منافع آن با آسیب روبرو میشود. در این حالت منظور آن نیست که مردم نامحرمند، بلکه اینگونه مسائل اگر به صورت علنی مطرح شوند، در میدان دید چشمها و شنود گوشهای نامحرم دشمنان نیز قرار خواهند گرفت و دقیقاً به همین علت است که باید برای همیشه و یا در مقطعی از زمان، محرمانه و طبقهبندی شده باقی بمانند.
تصدیق میفرمایند که متن مذاکرات ژنو نمیتواند از نوع مسائل و موضوعات یاد شده باشد و در فهرست مسائل ناگفتنی و محرمانه به شمار آید. زیرا مذاکرات ژنو در حضور اعضای ششگانه هیئتهای 5+1 صورت پذیرفته است، یعنی همانهایی که اگر قرار باشد نکتهای محرمانه بماند باید از نگاه و نظر آنها دور نگاهداشته شود. چرا که هیئتهای مذاکره کننده کشورهای 5+1، حریف و طرف مقابل ماجرا هستند و به یقین اگر احساس کنند نفع ما در محرمانه بودن فلان نکته است، دقیقاً همان نکته را علنی خواهند کرد. که دیدیم چنین کردند و با عرض پوزش باید گفت؛ این استدلال که «محرمانه بودن مذاکرات نشانه جدی بودن آن است»! بیشتر به یک شوخی شبیه است تا نظریهای منطقی، آنهم در عرصه دیپلماتیک! همین دیروز روزنامه صهیونیستی هاآرتص فاش کرد که نمایندگان آمریکا و انگلیس، بعد از مذاکرات ژنو، متن مذاکرات و محتوای بسته پیشنهادی ایران را در اختیار اسرائیل گذاشتهاند. بنابراین به مردم و دلسوزان نظام حق بدهید که بپرسند؛ آیا متن مذاکرات فقط برای مردم ایران محرمانه است و نه برای دشمنان تابلودار نظام؟!
5- اکنون وقت بازگشت به خاطرهای است که در بند اول این یادداشت آمده بود و باید همان پیشنهاد نگارنده به آقای کرباسچی را، این بار خطاب به آقای ظریف تکرار کرده و عرض کنیم؛ اگر جای شما بودیم انبوه تحلیلها و تفسیرهای بیسروته و خندهداری که روزنامههای زنجیرهای و سایتهای وابسته به فتنه برای توجیه محرمانه بودن متن مذاکرات ژنو نوشته و مینویسند را متوقف میکردیم و به جای آن، از کیهان میخواستیم برای مردم توضیح بدهد که کدام بخش از ماجرا بایستی محرمانه باشد و کدام بخش آن نباید و نمیتواند محرمانه بماند. نکتهای که هیچکدام از روزنامههای زنجیرهای و دوستنمایان سینهچاک دولت- انشاءالله اعتدال- به آن کمترین اشارهای نکردهاند و آن، این که؛
6- متن مذاکرات و آنچه در نشست ژنو میان هیئت ایرانی و هیئتها و نمایندگان گروه 5+1 مطرح و رد و بدل شده است، به دلایلی که شرح آن گذشت نمیتواند محرمانه باقی بماند و نمانده است. ولی نکته دیگری در میان است که محرمانه بودن آن ضروری است. این نکته که باید محرمانه بماند، انگیزه و اهداف پشت صحنهای است که از پیشنهاد و یا بسته ارائه شده جمهوری اسلامی ایران در میان بوده و هست. توضیح آن که، میتوان فرض کرد، هیئت مذاکره کننده کشورمان، با ارائه بسته پیشنهادی و نشان دادن «در باغ سبز»! گروه 5+1 را وادار کند از لاک و پوشش دروغینی که به بهانه نظامی بودن فعالیت هستهای ایران، برای خود ساخته و به دنیا پمپاژ کرده است، خارج شود. و از این طریق چهره واقعی حریف که اصرار بر مواضع غیر حقوقی و غیرفنی و در یک کلام باجخواهی از ایران اسلامی است، برای همگان به وضوح قابل دیدن باشد. این نکته، اگر منظور تیم هستهای کشورمان بوده باشد، میتواند نمونهای از نرمش قهرمانانه تلقی شود. فرض کنید، در جبهه جنگ یکی از گردانهای نظامی- مثلاً گردان مقداد از لشکر محمد رسولالله(ص)- در نقطهای روی دشمن آتش میریزد و سپس با حمله متقابل دشمن اقدام به عقبنشینی میکند. این صحنه را در ذهن خود مجسم کنید. تصور اولیه آن است که گردان مقداد از مقابل دشمن گریخته است ولی واقعیت پنهان-محرمانه- این است که گردان مقداد با این ترفند نظامی، ارتش دشمن را به محل کمین نیروهای خودی میکشاند. بدیهی است که انگیزه و پشت صحنه این اقدام گردان مقداد بایستی «محرمانه» باشد، اما ظاهر ماجرا، یعنی تبادل آتش میان دو طرف نمیتواند محرمانه بماند و محرمانه ماندن آن ضرورتی هم ندارد.
7- همانگونه که حضرت آقا، مانند همیشه و به درستی فرمودهاند، در اعتماد به دولت - و از جمله هیئت ایرانی مذاکره کننده هستهای- تردیدی نیست، اما علاوه بر قابل اعتماد بودن که هستند، تدبیر و درایت نیز - مخصوصاً از دولت تدبیر- مورد انتظار است ولی آقایان در اعلام این که کدام بخش از ماجرا باید محرمانه بماند، درایت لازم را نداشتهاند و به جای آن که انگیزه و اهداف پشت صحنه خود از پیشنهاد ارائه شده را محرمانه معرفی کنند که برای همگان قابل قبول است، متن مذاکرات را که با حضور چشمها و گوشهای نامحرم هیئتهای نمایندگی کشورهای 5+1 مطرح شده است، محرمانه! اعلام کردهاند!
8- بار دیگر خطاب به آقایان دکتر روحانی و دکتر ظریف میگوئیم؛ لطفا در نوشتهها و تحلیلهای جماعت مورد اشاره و روزنامهها و سایتهای آنان دقت بفرمائید، آیا در میان انبوه نوشتهها و اظهارنظرهای آنان میتوانید تفاوت چندانی با آنچه رسانههای آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی مینویسند، پیدا کنید؟ با جرأت میتوان گفت که پاسخ این سؤال منفی است. بنابراین به آسانی میتوان نتیجه گرفت که حرکت و مواضع کنونی جماعت یاد شده از دو حال خارج نیست؛ یا این که توان درک مسئله را ندارند- که بسیاری از آنها ندارند- و یا ساز دشمن را کوک میکنند. از این روی نمیتوان و نباید از توطئه برخی اصحاب فتنه که متاسفانه در دولت لانه کردهاند، غافل بود. این جماعت، مذاکرات هستهای را بهانهای برای عقبنشینی از منافع ملی تلقی میکنند. برای آنها «تاکتیک» مهم نیست بلکه استراتژی آنها وطنفروشی است و صدالبته بدیهی است که با حضور همیشه هوشیار و نگاه ملکوتی رهبر بیدار انقلاب و مردم پای در رکاب آن حضرت، باز هم سر خود را به سنگ میکوبند.
اصلاحطلبان رادیکال در صدد آن هستند تا با در اختیارگیری فضای دانشگاه دوباره فضای اجتماعی مشابه سالهای دوم خرداد را ایجاد کنند.
سایت وطن آنلاین نوشت: وقتی روحانی خود را کاندیدایی فراجناحی معرفی می
کرد تمام تلاشش این بود که به هاشمی و خاتمی بقبولاند که می تواند دولتی را
مرکب از کارگزارانیهای هاشمی و تندروهای اطراف خاتمی بوجود آورد تا بدین
وسیله بتواند رأی جریان اصلاحات را که پایگاه اجتماعی ثابت خاتمی و هم حزبی
هایش است؛ را بدست آورد اما این موضوع برای اطرافیان خاتمی قابل پذیرش
نبود.
جریان اصلاحات به هیچ وجه نمی توانست کسی را که در سال 78 در مقابل آنها ایستاده و به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت؛ راست سنتی محسوب می شود را حمایت کند اما خاتمی پادرمیانی کرد و همه ظرفیت اصلاحات را پشت روحانی به صف کشید. عارف که روحانی را اصلاح طلب نمی دانست حاضر نمی شد به نفع روحانی کنار بکشد اما خاتمی در نامه ای او را نیز مجبور به انصراف کرد و بعد از انتخابات برای دلجویی از وی چندین همایش و جشن تقدیر برپا کرد.
دیری از انتخاب روحانی نگذشته بود که شکاف تاریخی میان اصلاح طلبان سنتی و رادیکال دوباره احیا شد. سنتی ها همین که جریان ضد عدالت آمده خوشحال بودند و کاسه صبر و انتظار در دست گرفتند اما طیف رادیکال اصلاح طلبان از همان روز مطرح شدن کابینه پیشنهادی تا به امروز در حوزه های تصمیم گیری و تصمیم سازی فعال شدند. رادیکال ها برای بدست گیری سهامشان به سراغ روحانی رفتند اما در بخش هایی بر گزینه ها و وزارتخانه های آنها مهر برگشت می خورد. روحانی حتی برای خاتمی نیز خط و نشان کشید و با رد کردن گزینه خاتمی(مسجد جامعی) برای وزارت فرهنگ و ارشاد به اصلاح طلبان فهماند که روحانی بیدی نیست که با این بادها بلزرند و زیر بار خواسته ها و انتظارات رادیکال آنان برود!
این رفتارهای روحانی باعث شد سعید حجاریان هم از گفتن لفظ اصلاح طلب برای روحانی پرهیز کند و اصلاح طلبان رادیکال هجمه رسانه ای زیادی را به سراغ خاتمی بردند چرا که در نظر آنان خاتمی، اصلاح طلبان را پای روحانی قربانی کرده است.
از اینرو فشارهای رسانه ای رادیکال ها به روحانی از یک سو و فشارهای خاتمی به هاشمی از سوی دیگر باعث شد از دولت سهامی، وزارتخانه ای نیز به اصلاح طلبان رادیکال برسد. وزرات علوم و تحقیقات و فناوری وزارت خانه ای بود که اصلاح طلبان همیشه برای آن برنامه داشته اند. وزارت خانه ای که در نظر اصلاح طلبان، همواره سکوی پرشی برای یارگیری، شکل دادن اعتراضات رادیکالی و به جریان انداختن جنبش های حزبی بوده است.
اصلاح طلبان رادیکال که به نظر می رسد دیگر امید چندانی به دولت روحانی ندارند و تمام تلاششان آن است که بعد از این چهار سال، گزینه مستقلی برای انتخابات دوازدهم داشته باشند؛ در پی ملتهب کردن فضای دانشگاه ها و ایجاد فضایی برای بازسازی خود هستند. تئورسین های اصلاحات با تکیه بر تئوری هانتیگتون در دوران اصلاحات شروع به پروژه فتح سنگر به سنگر نظام کردند. هانتیگتون نقش اجتماعی طبقه متوسط جدید را در جوامع در حال توسعه به موتور و نیروی اصلی توسعه، تحول و حتی انقلاب تشبیه می کنند. به نظر هانتینگتون، سرچشمه اصلی مخالفت با حکومت را باید در این طبقه بازجست. نخستین عناصری که از این طبقه در صحنه اجتماعی ظاهر می شوند، روشن فکرانی اند که فعال تر و انقلابی تر از کارکنان دولت، افسران ارتش، معلمان، وکیلان، مهندسان، تکنسین ها و کارفرمایان و مدیرانی اند که به تدریج ظاهر می شوند. به همین دلیل شهر، کانون مخالفت در درون کشور است و طبقه متوسط، کانون مخالفت در درون شهر است و دانشجویان منسجم ترین، کارآمدترین و پرتحرک ترین انقلابیان درمیان روشن فکران اند. آن ها،هسته اصلی و مرکزی مبارزات انقلابی در جوامع در حال توسعه را تشکیل می دهند. به قول میلز، روشن فکران جوان و دانشجویان مهم ترین نیرو برای ایجاد تغییرات بنیادی اند. (ب.ت.باتامور، منتقدان جامعه، ترجمه محمد جواهر کلام، تهران: سفیر، 1369،ص 69)
این تئوری پایه اساس فشار از پایین و چانه زنی از بالا بود که جریان اصلاحات با پیاده نظام کردن جریان دانشجویی در دوران اصلاحات؛ تلاش داشت به نظام فشار وارد کند؛ جریانی که در نهایت از شخص محمد خاتمی نیز عبور کرد و در 17 آذر 83 او را هم هوو می کرد. اتفاقی که هشدارش را مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران نیز به روحانی داد و گفت: ما نگران همین هو کشیدنها هستیم چنانچه در سال 83 رئیسجمهور قانونی کشور را هو کردند و مورد اهانت قرار دادند و نگرانیم همین جماعت این بلا را سر شما بیاروند.
اصلاح طلبان رادیکال در صدد آن اند تا با در اختیارگیری فضای دانشگاه دوباره فضای اجتماعی ای مشابه سالهای دوم خرداد را ایجاد کنند چه آنکه تنها این نوع اهرم فشار است که آنان می توانند با آن روحانی را بعدها تحت فشار و سیطره خود قرار دهند و حتی زمینه هایی را برای کودتا علیه دولت روحانی فراهم کنند!
گزینه اولیه برای آنها «میلی منفرد» بود که با عدم رأی اعتماد مجلس مواجه شد و بعد از آن سرپرستی وزارتخانه به «توفیقی» سپرده شد که گزینه دوم بود و توفیقی نیز به دلیل مخالفین بسیارش در جریان دانشجویی و دانشگاهی از سوی روحانی کنار گذاشته شد و در نهایت شب گذشته «فرجی دانا» به عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی شد.
برخلاف نظر برخی از تحلیلگران که گزینه پیشنهادی تعدیل شده و به مشی اعتدال نزدیک تر است، برای طیف اصلاح طلب رادیکال، هیچ یک از این سه گزینه تفاوتی ندارد چه آنکه تنها بدست گیری این وزارتخانه توسط این جریان مهم بوده است. بررسی رسانه ها و تحرکات محفلی طیف اصلاح طلبان رادیکال نشان می دهد که اولین هدف این جریان تغییر اولویت های جامعه دانشگاهی از تولید علم به سمت سیاسیکاری است تا در نهایت به ایجاد اغتشاشات اجتماعی در دانشگاه ها و بعد از پارلمان خیابانی برسد. گفتنی است در همین ایام هم در رسانه های طیف مدرن اصلاح طلبان بحث هایی نظیر بازگشت مدنیت، مدرنیته، دوم خرداد، رفراندوم و... زمزمه می شود. به نظر می رسد سپردن تصدی وزارت خانه علوم،تحقیقات و فناوری به گزینه اصلاح طلبان رادیکال، همان کلید کودتا علیه اعتدال است. کودتایی که ممکن است روزی روحانی را از مصدر ریاست جمهوری به حاشیه براند.
سایت «سفارت مجازی ایالات متحده آمریکا در ایران»، همچنان اقدام به توهین و تمسخر مقامات ایرانی میکند.
به نقل از جام نیوز، در حالی که مذاکرات هسته ای میان ایران و گروه 1+5 از سر گرفته شده است و خبرهای مختلفی نیز از امکان ایجاد رابطه میان ایران و آمریکا در رسانه های غربی منتشر می شود، سایت «سفارت مجازی ایالات متحده آمریکا در ایران» که توسط وزارت خارجه آمریکا راه اندازی شده است، همچنان در اقدامی به دور از اصول دیپلماتیک، اقدام به توهین و تمسخر مقامات ایرانی می کند.
این سایت در صفحه نخست خود، پنجره ای را به برنامه ای اختصاص داده که توسط یکی از مجریان اخراجی صدای آمریکا اجرا می شود و تماماً توهین علیه مسئولان و ملت شریف ایران است و مقدسات اسلام را به سخره می گیرد.
نکته جالب توجه معلوم نبودن منبع مالی این برنامه است چرا که این برنامه صرفاً در سفارت مجازی آمریکا منتشر می شود و هیچ شبکه ماهواره ای آن را نمایش نمی دهد و به همین خاطر به نظر می آید هزینه های ساخت این برنامه از سوی وزارت خارجه آمریکا تامین می شود.
رسانههای اصلاحطلب با سانسور فعالیت گسترده حسین امانت در فرقه ضاله بهاییت، با آب و تاب به تعریف و تمجید از وی میپردازند.
نماینده مردم کلیمیان در خانه ملت گفت: اظهارات توهینآمیز شرمن به ملت ایران به خاطر کینهای است که استکبار از ملت ایران به دلیل گردن ننهادن به روابط حاکم بر نظام استکباری دارد.
سیامک مرهصدق نماینده کلیمیان با اشاره به اظهارات توهینآمیز معاون وزیر خارجه آمریکا خطاب به ملت
ایران گفت: صحبتهای معاون وزیر خارجه آمریکا ارزش واکنش نشان دادن ندارد و
وی فردی ابله و جاهل است که صحبتهای وی به دور از منطق و عقل است.
وی افزود: مقامات آمریکایی با بیان اینگونه مطالب میخواهند محلی از اعراب پیدا کنند و بهترین کار پاسخ ندادن به اینگونه صحبتها است. به عنوان مثال وقتی فرد دیوانهای به شما توهین میکند شما طبیعتا به وی جوابی نمیدهید و عاقلانه از کنار این شخص با لبخند عبور میکنید و واکنش به صحبتهای معاون وزیر خارجه آمریکا در خصوص ملت ایران باید اینگونه باشد.
نماینده مردم کلیمیان در مجلس شورای اسلامی خاطر نشان کرد: با این حال اگر مقامات آمریکایی به دروغهایی که توسط سیاستمداران آمریکایی بیان میشود و شایعپراکنیهای رسانههای آنها و اراجیفی که هالیوود در سطح دنیا رواج میدهد بنگرد و چنانچه ذرهای وجدان داشته باشد به خود اجازه نمیدهد که در خصوص درستکاری دیگران قضاوت کند.
مرهصدق اظهار داشت: به نظر من رفتار سیاستمداران آمریکایی هیچگونه جای دفاع برای هیچکس در دنیا باقی نگذاشته است و اینگونه اظهارات از سوی آنان چیزی جز داشتن کینه استکبار از ملت ایران دارد و آن هم به این خاطر است که ملت ایران تنها ملتی است که در شرایط فعلی در دنیا زیر بار روابط حاکم بر نظام استکباری دنیا نمیرود.
سوال مهم اینجاست که با این مواضع آمریکاییها، آیا میتوان به این کشور اعتماد کرد؟ اگر عمق تحلیل آمریکاییها از ایرانیان این است که در ژن ایرانی فریبکاری وجود دارد، چگونه میتوان با آمریکاییها به اعتمادسازی مبادرت ورزید؟
به گزارش خبرگزاری فارس،
همانطور که رسانهها قبلا خبر دادند، وندی شرمن، فردی که مذاکرهکننده
ارشد آمریکاییها در چارچوب 1+5 با جمهوری اسلامی ایران است و در واقع،
حریف مذاکراتی اصلی تیم ایرانی محسوب میشود، در سخنانی اهانتبار به نژاد
ایرانی توهین کرده و در جلسهای در سنای آمریکا مدعی شده است که «فریبکاری
در ژن ایرانیان است.»
البته از آنجا که ایران کشوری 300 ساله نیست و هزاران سال تمدن و تاریخ در پیشینه ذهنی خود دارد، در شان یک رسانه ایرانی نیست که جواب خانم شرمن را مثل خود ایشان بدهد. با این حال، بد نیست برخی موارد به خانم شرمن و حتی فراتر از ایشان یادآوری شود:
1- خانم شرمن از کی تا به حال در حوزه زیستشناسی تخصص پیدا کردهاند؟ بر اساس کدام مستند علمی ملت ایران را به چنین چیز اهانتباری متهم میکند؟ مگر این ملت همان ملتی نیست که رئیسجمهور آمریکا سالهاست در پیامهای نوروزی خود سعی میکند خود را با آن دوست نشان دهد؟ البته عمق دوستی ایالات متحده با ملت ایران از همین سخنان خانم شرمن کاملا واضح است!
2- پیشینه تاریخی و تمدنی ایرانیان آنچنان درخشان است که دشمنان این ملت هم بدان معترفاند. ایرانیان دستکم میتوانند بگویند که ژن ایرانی دارند اما خانم شرمن آیا مطمئن است اجدادش از کدامین سرزمین به ینگه دنیا مهاجرت کردند؟
3- خانم شرمن بهخوبی میداند که ایرانیان فریبکار نیستند اما بهغایت هوشمندند. تاریخ کهن و همچنین پیشینه معاصر ملت ایران تجربیاتی ایجاد کرده که از نتایج آن هوشمندی است. اتفاقا چالش 60 ساله با ایالات متحده به این هوشمندی افزوده است و باعث شده تا ایرانیان بدانند با سیاستمداران هتاک آمریکایی چگونه برخورد کنند.
4- این نخستین بار نیست که آمریکاییها به ایرانیها توهین میکنند. قبلا هم گفته بودند که باید ریشه ملت ایران را خشکانید و البته هرگز به این آرزو نرسیدند. از سیاستمداران آمریکایی بیش از توهین و هتاکی انتظاری هم نیست!
5- سوال مهم اینجاست که با این مواضع آمریکاییها، آیا میتوان به این کشور اعتماد کرد؟ اگر عمق تحلیل آمریکاییها از ایرانیان این است که در ژن ایرانی فریبکاری وجود دارد، چگونه میتوان با آمریکاییها به اعتمادسازی مبادرت ورزید؟ این سوالی جدی است که دیپلماتها باید پاسخ آن را بدهند.
6- شرمن به عنوان دیپلمات کارکشتهای که نماد حزب متبوعش نوعی چهارپای مشهور به حماقت است، حتما در زمان تحلیل ژن ایرانیها به این نتیجه هم باید میرسید که در بین ایرانیان بیاعتمادی به آمریکا موج میزند. اگر دولت ایالات متحده روزی واقعا بخواهد این بیاعتمادی را التیام بخشد، از گذر توهین بهجایی نخواهد رسید.
7- چارهای جز این نیست که بپذیریم شرمن نماد تفکر آمریکاییها در مواجهه با ایران است. در گزارشی دیگر گفتیم که اگر کشورها با هویت خود با یکدیگر تعامل میکنند، پس شرمن نماد هویت آمریکایی است. بر این اساس اصلا تحلیل اشتباهی نیست که عبارات وی را عبارات مجموعه دولت آمریکا بدانیم. قطعا در تعامل با دولتی با این انگارههای ناهنجار، چارهای جز احتیاط همراه با قاطعیت و چاشنی بدبینی نیست.
8- دستگاه دیپلماسی کشور نیز که حتما حفاظت از شان و وجهه ملت ایران را وظیفه خود میداند، طبعا از یکسو باید پاسخی عزتمندانه به این سخنان مقامات آمریکایی بدهد و از سوی دیگر، در مواجهه با آمریکاییها در پرونده هستهای کاملا محتاط و دوراندیش باشد. اینها همین خیالات را در خصوص ایران دارند که در سخنان شرمن آمده است.
وندی شرمن، همان سیاستمدار آمریکایی است که قبلا ابراز داشته بود که اگر مناقشه هستهای ایران یک کتاب باشد، به رسمیت شناختن حقوق هستهای ایران تنها میتواند فصل آخر این کتاب باشد. وی در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون، مشاور او در خصوص کره شمالی بود. شرمن در حوزه مذاکرات هستهای کاملا با تجربه و خبره است. برخی منابع توافق هستهای 1997 بین کره شمالی و ایالات متحده را به شرمن نسبت میدهند، توافقی که اگرچه باقی نماند اما به شرمن شهرت «درباز کن وزارت خارجه» را داد.
تخصص شرمن به زعم خودش در بازداشتن کشورها از دستیابی به سلاح هستهای است، این سیاست در خصوص کره شمالی با نوعی مدارا همراه گشته اما در خصوص ایران همراه با تندترین تحریمهای تاریخ است.
آهای نتانیاهو ! "علیرضا" پسر شهید "مصطفی احمدی روشن" دانشمند هسته ای ما که مزدورای شما ترورش کردند هم شلوار جین پاش می کنه
*تو جین میبینی و من پیچش جین
* من جـیـن پـوش تـنـهــای شــبـم*یه ایرانى براى هضم دلتنگیاش شلوار جین میپوشه
*شلوار جین فقط بهونست...نتانیاهو میخواست به ساپورت اشاره کنه که امروز شایع شده
*نتاتنیاهو کاری کرد که فردا قیمت شلوار جین تو بازار آزاد بکشه بالا
*به بهشت نمیروم اگر شلوار جین پایم نباشد
*بترسید از دریای خروشان جین پوش ها...
*از فردا پوشیدن شلوار جین در همه ادارات دولتی ایران اجباری میشه
* با شلوار جین برم خواستگاری دختر نتانیاهو، بعد بگم ببخشید ما بریم یه دوری بزنیم برمیگردیم
این بار مردم پیش و بیش از مسئولان رسمی به نتانیاهو اعتراض کردند. مردم ایران- چه کسانی که در ایران زندگی میکنند و چه کسانی که سالهاست از ایران مهاجرت کردهاند- در حمایت از ایران، به سخنان هتاکانه نتانیاهو اعتراض کردند تا نشان دهند هیچکسی حق ندارد به ایران و ایرانی هتاکی کند.