خاورمیانه جدید

چند سال قبل طرحی در سایت وزارت دفاع آمریکا به قلم "رالف پیترز" منتشر شد که درباره خاورمیانه جدید بود. آمریکا طرحی برای تبدیل خاورمیانه به چیزی که خودش می‌خواست داشت تا این منطقه مهم جهان را در کنترل خودش در بیاورد. حمله به عراق، افغانستان، نابودی حزب الله لبنان و حماس بخشی از این طرح آمریکا بود، اما به قول قدیمی ها  "شتر در خواب بیند پنبه دانه"


در این چند سال خاورمیانه بزرگ‌ترین اتفاقات دنیا را شاهد بود، آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرد، اما این کشورها باتلاقی برای آمریکا شدند. اسرائیل به لبنان حمله کرد تا حزب الله را نابود کند، اما در جنگ ۳۳ روزه شکست سختی خورد. بعد هم اسرائیل به غزه حمله کرد، اما در جنگ ۲۲ روزه باز هم مجبور به عقب نشینی شد. همه می‌دانستند که روح انقلاب اسلامی در وجود حزب الله و حماس وجود دارد که باعث شد صهیونیست‌ها را شکست داده و سر جایشان بنشانند.

اتفاقات در همین جا تمام نشد، بلکه داستانی که آمریکا شروع کرده بود، ادامه پیدا کرد؛ اما نه به دست آمریکا بلکه به دست مسلمانان منطقه.

بزرگ‌ترین قدرت آمریکا در خاورمیانه حکومت‌های دست نشانده هستند. "بن علی" و "حسنی مبارک" از جمله‌ آن حاکمان دست نشانده آمریکا در منطقه بودند که از سوی مردم فراری شدند.

حکومت کشورهایی مثل یمن، عربستان، اردن، کویت، الجزایر و… از حمایت‌های ویژه آمریکا بهره می‌برند تا همچنان بتوانند مردم مسلمان منطقه را در خواب نگه دارند، اما موج بیداری اسلامی در خاورمیانه به راه افتاده است و هر روز بیشتر از قبل در برابر حاکمان ظالم ایستادگی کرده و آن‌ها را بیرون می‌کنند تا بتوانند با باورهای اسلامی در برابر زور گوهای عالم بایستند.

جریان مقاومت در برابر کفر و ظلم در مسلمانان بیدار شده است. حالا ملت‌ها بیدار می‌شوند تا صدها سال حکومت استعمارگران در منطقه را پایان بدهند. بی جهت نیست که غربی‌ها از بیداری اسلامی به وحشت افتاده‌اند، چون با بیدار شدن مسلمانان دیگر آن‌ها نمی‌توانند مردم خاورمیانه و حتی مردم جهان را استعمار کنند.

مقام معظم رهبری خاورمیانه جدید را یک خاورمیانه اسلامی و انقلابی نامید که بر خلاف برنامه ریزی غربی‌ها درباره خاورمیانه است. به اعتراف غربی‌ها این انقلاب‌ها ادامه انقلابی است که در ۲۲ بهمن سال ۵۷ در ایران پیش آمد و به زودی در بیشتر کشورهای عربی اتفاق خواهد افتاد.

انقلاب مردم تونس و مصر به همه جهانیان امید داد که آن‌ها هم می‌توانند در برابر حکومت‌های دست نشانده غرب بایستند و سرنوشتشان را در دست خودشان بگیرند.

نفاق در الگوی رفتاری و گفتمانی موسوی

میرحسین موسوى، نیمه‏ اسفند سال1387 با شکستن دو دهه سکوت، وارد میدان رقابت دهمین دوره‏  انتخابات ریاست جمهوری شد. وی بعد از 20 سال! در مقابل دوربین صداوسیما حاضر شد و با این ادعا که صداوسیما در این دو دهه به سراغ وی نرفته است! به سیاه‏نمایی از عملکرد دولت نهم پرداخت.


تکنیک های تبلیغاتی؛ از سازماندهى هرمى تا نماد رنگی
میرحسین موسوى، نخست وزیر سابق ایران نیمه‌‌ اسفند سال1387 در حالى وارد میدان رقاب دهمین دوره‌‌ انتخابات ریاست جمهوری شد که پیش از او سید محمد خاتمى به عنوان نماینده‌ جریان اصلاحات در این کارزار وارد شده بود. اینکه اصلاح طلبان بعد از ماه‌ها برنامه‌ریزى رئیس جمهورى پیشین را به حضور در انتخابات راضى کرده بودند یک باره به سمت موسوى رفتند جزء معماهاى سیاسى این دوره از رقابت‌های انتخاباتى است.
 
می‌توان ادعا کرد طراحى پشت صحنه‌ حضور موسوى در انتخابات را لیدرهاى سه گروه سیاسى سازمان مجاهدین انقلاب، کارگزاران و مشارکت در دست داشتند و با هماهنگى این سه گروه بود که یک باره تمامی رسانه‌ها و کمپین‌هاى انتخاباتى اصلاح طلبان پشت سر موسوى صف آرایی کردند.

چنان که یکى از عناصرانتخاباتى موسوى توصیف مى‌کند، شکل‌گیرى کمپین‌هاى انتخاباتى موسوى این بار بر اساس یک سازماندهى پیچیده و نیمه پنهان صورت مى‌گرفت.
 
 دو تشکل سازمان مجاهدین انقلاب و مشارکت که از سوی شمارى از نیروهاى امنیتى سابق و حزبى اداره مى‌شوند، یک سازماندهى هرمى را براى حرکت انتخاباتى موسوى تدارک دیده‌اند که نمونه‌ بارز آن ایجاد تشکل‌هاى موسوم به گروه 88 بود که در هر یک از شهرستان‌ها و استان‌ها ساختار خوشه‌اى را براى عضویت 35 هزار نفرى سازمان داد.
 
الگوهاى مبارزاتى انقلاب‌هاى رنگى که در تببلیغات انتخاباتى موسوى به راه افتاد براى اولین بار ماهیت و سرشت رقابت انتخاباتى در ایران را دگرگون ساخت. البته در انتخابات ریاست جمهورى سال 84 نیز برخى نامزدها سعى کردند از برخى تکنیک‌هاى انتخاباتى رایج در غرب بهره گیرند. یا در این دوره نامزد دیگر اصلاح طلبان (کروبی) به صورت عریان در میتینگ‌هاى انتخاباتى‌اش شعار "تغییر" باراک اوباما را بالای سر خود نصب کرد. اما شیوه‌هایى که در ستاد موسوى براى تهییج اجتماعى و به صحنه آوردن به ویژه جوانان بالاشهرى به کار بسته شد، جنس و ابعاد متفاوتى داشت. [1]
 
یاران موسوى در مبارزه‌ انتخاباتى خویش، تجربه‌ جنجالى نوینی به‌ وسیله‌ بهره‌گیرى از عناصر "رنگ"، "جوانان" و "شبکه‌هاى ارتباطى" را به نمایش گذاشتند. این موضوع به نوعی الگو برداری از روش انقلاب‌های مخملین در کشورهای اروپای شرقی بود.

بارزترین حرکت در این الگوى تبلیغاتى، ساختن اشعار و آهنگ‌هایى براى تمسخر و تخریب چهره‌ رقیب است. این اشعار و آهنگ‌ها به ‌ویژه با بهره‌گیرى از دو ابزار پیامک و فضاى اینترنتى به سرعت در سطح کشور ترویج و توسعه مى‌یافت. آن‌چه تیم طراح ستاد موسوى پیش مى‌بردند در واقع به خدمت گرفتن تمامی صاحبان مشاغل به ویژه طیف هنرمندان و وبلاگ نویسان براى ترسیم چهره‌ سیاه و دیوگونه از دولت بود به گونه‌اى که حس بیزارى و انزجار مردم علیه رقیب برانگیخته شود.
 
این سیستم تبلیغاتی موسوی با حمایت گسترده‌ محافل بیگانه مواجه شد و موسوی هرگز از این حمایت‌ها اعلام برائت نکرد. وی پس از انتخابات و درجریان آشوب‌های پس از آن هم به صورت گسترده از امکانات اینترنتی و... برای معرفی خود به عنوان یک اپوزیسیون بهره می‌گیرد.

 اولین گام در ارتباط‌گیرى با این فضاى انتخاباتى را دو رسانه‌ فارسى زبان متصل به نهادهاى اطلاعاتى آمریکا و انگلیس یعنى (BBC) و (VOA) برداشتند، به گونه‌اى که به فاصله‌ زمانى کوتاهى این دو رسانه تمامی فعالیت‌هاى ستاد اصلاح طلبان را تحت پوشش قرار دادند. از سوی این دو شبکه تمامی نیروهاى خارج نشین یا فرارى اپوزیسیون براى حمایت از نامزد اصلاح طلبان بسیج شدند و حاصل این تلاش‌ها همان موج سبزى بود که به ویژه در تهران و شهرهاى بزرگ به راه افتاد.

راه اندازى موج سبز به همراه شلوغى در خیابان و مانور جوانان به ‌ویژه در ساعات پایانى شب همراه بود تا از این راه نیروهاى غیرسیاسى و دور از میدان رقابت را پشت سر نامزد اصلاح طلبان گرد آورد. این مسئله بدیهی است که موسوی با بازی جریان‌های افراطی وارد میدان شد و با شکست سکوت 20 ساله، چهره‌‌ متزلزل و عصبی خود را بار دیگر به نمایش گذاشت.[2]
 
جریان‌های افراطی چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب مشارکت، اعضای افراطی حزب کارگزاران، مجمع روحانیون مبارز و... هدایت‌گر واقعی این جریان هستند.
 
جنگ روانی طراحی شده از سوی این افراد که اصل را بر هجمه‌ همه جانبه به عملکرد دولت نهم و بهره جستن از مؤلفه‌های فریب، تهمت و دروغ گذاشته بودند، کار را به آن‌جا رساند که اولویت اول تمام سخنرانی‌ها و برنامه‌های میرحسین، سیاه‌نمایی و تخریب چهره‌ دولت نهم قرار گرفت.[3]
 
اوج این جنگ روانی را می‌توان در مناظره‌ تلویزیونی میرحسین مشاهده کرد، آن‌جا که وی بعد از 20 سال قهر با مردم! در مقابل دوربین صداوسیما حاضر شد و با متهم کردن صداوسیما مبنی بر این‌که در این دو دهه به سراغ وی نرفته است! حمله به دولت نهم را آغاز کرد و با استدلال‌های عوام فریبانه به ترسیم چهره‌ای سیاه از عملکرد دولت نهم پرداخت.

 اما اتاق عملیات روانی دوم خرداد که دیگر میرحسین را در محاصره‌ همه جانبه‌ خود قرار داده بود، دست از کار نکشید و بر شدت هجمه‌ها افزود و با تأکید مشدد بر اتهام "دروغ‌گو" بودن رئیس جمهور، دست به ارائه آمار ساختگی به قصد زیر سؤال بردن آمار واقعی کرد. مناظره‌های بعدی میرحسین به همین منوال گذشت و برخی مناظره‌ها؛ حتی مناظره‌ دیگر رقبا مثل کروبی-رضایی و یا رضایی-موسوی، به "تریبون آزاد 90 دقیقه‌ای" برای حمله‌ همه جانبه به دولت نهم تبدیل شد.


منبع: برهان

بازی جنگ جهانی سوم هم وارد بازار شد

به گزارش گرداب به نقل از مشرق، "جنگ جهانی 3: طلای سیاه"‌ یک بازی راهبردی است که در آن شما می‌توانید رهبری ارتش و نیروهای یکی از سه کشور آمریکا، روسیه و عراق را در دست گرفته و با نیروهای دو کشور دیگر وارد جنگ شوید.




ماجرای این بازی بدین صورت است که در سال 2001 با اتمام ذخایر نفتی جهان، مجمع عمومی سازمان ملل بیانیه‌ای صادر می‌کند مبنی بر این که کنترل کلیه ذخایر نفتی جهان باید صرفاً در اختیار سازمان ملل قرار گیرد تا این سازمان بتواند این ذخایر را در جهت منافع بشر به کار برد. با این حال، کشورهای عضو اوپک با این بیانیه مخالفت کرده و اعلام "جهاد" می‌کنند. در همین راستا، طی یک حمله تروریستی به آمریکا،‌ یک نزاع و جنگ جهانی عظیم روی می‌دهد.

این بازی حول محور مالکیت منابع نفتی جهان می‌چرخد. در واقع، در این بازی میزان نفت استخراجی در قلمروی بازی‌بازها وضعیت مالی نیروهای نظامی، هزینه واحدها و مهمات آنان را تعیین می‌کند. هر یک از طرف‌های درگیر (آمریکا، روسیه، عراق) دارای واحدهای خاصی مانند سلاح‌های شیمیایی، تکاورهای انتحاری و فناوری نهان‌کاری هستند که نیازمند استراتژی‌های خاصی نیز هستند.

تاکتیک‌های تهاجمی موجود در این بازی را می‌توان بدین گونه طبقه‌بندی کرد: ادوات ضدهوایی، ضدگلوله، تخریبی، شیمیایی، کشتار جمعی و الکترونیک که امکان شناسایی نقاط ضعف نیروهای دفاعی دشمن را می‌دهد. همچنین نیروهایی که خودروها را هدایت می‌کنند می‌توانند با به دست آوردن تجربه و امتیاز بر قدرت خود بیافزایند. این بازی را می‌توان به صورت یک‌نفره یا چندنفره و به صورت آنلاین بازی کرد.

از جمله نکات قابل توجه در این بازی این است که در آن به بازی‌باز این گونه القا می‌شود که کشورهای عضو اوپک که اعضای آن اکثراً کشورهای عربی و مسلمان هستند، برپاکننده جنگ و خون‌ریزی هستند. مسئله بعدی استفاده از واژه "جهاد"‌ است. سال‌هاست که آمریکا و کشورهای غربی این واژه را آن گونه که خود می‌خواهند تعریف و تحریف می‌کنند تا بتوانند این واژه را در اذهان عمومی جهان معادل با "کشتار و خون‌ریزی عظیم" جا بیندازند،‌ که صد البته مسبب اصلی آن کسانی جز مسلمانان نیستند!

 

نکته دیگر این که این بازی دقیقاً قبل حادثه 2001 و انفجار برج‌های دوقلوی آمریکا رخ داده است که این خود نیز جای سوال دارد. البته، سازندگان این بازی در وب‌گاه خود مدعی شده‌اند که این بازی الهام‌یافته از حملات واقعی به مرکز تجارت جهانی نیست،‌ بلکه درست پیش از انجام این حملات ساخته شده است. در واقع، این جنگ علیه تروریست چیزی جز بهانه‌ای برای انگیزه واقعی پشت این فاجعه نیست: به دست گرفتن کنترل ذخایر جهانی به سرعت رو به نزول طلای سیاه.

 به عبارتی، سازندگان آن خواسته‌اند این چنین اظهار دارند که آنها چنین حملات تروریستی‌ای را، آن هم از سوی کشورهای خاورمیانه و عراق، به نوعی پیش‌بینی کرده‌اند.
 

تدریس ‌اجباری ‌هولوکاست ‌برای دانش‌آموزان ‌اسرائیلی

 وزارت معارف رژیم صهیونیستی طی دستوراتی جدید اعلام کرده است: باید امتحان درس تاریخ دبیرستان‌های عربی در اسرائیل دربرگیرنده‌ چند سوال مهم باشد: نخست وقایع قرن بیستم، دوم تاریخ ملت اسرائیل تا هولوکاست و سوم فاجعه‌ ملت یهودی بین سال‌های 1933 تا 1945.

روزنامه عبری زبان معاریو نوشته است: سوال مهم این است که آیا دانش‌ آموزان عرب ملزم به یادگیری مساله‌ هولوکاست خواهند بود یا نه؟

وزارت معارف پیش از این در الزام آور بودن تدریس این مساله دخالتی نداشت.

به نوشته این روزنامه، نتایج نظرسنجی در مدارس عربی نشان می‌دهد که دانش آموزان عرب ترجیح می‌دهند منابع دیگری در خصوص هولوکاست را بخوانند.

منبع: ایسنا

جنبش سبز رهبری ایران را نشانه گرفته بود

 "حسین علیزاده"، دیپلمات ایرانی که در جریان آشوب های پس از انتخابات با پناهنده شدن به فنلاند به جمع فتنه گران پیوست، در مصاحبه ای با شبکه دولتی صدای آمریکا به تفاوت فتنه سبز ایران با انقلاب مردم مصر اشاره کرده و گفت: «تفاوت جنبش سبز ایران با انقلاب مردم مصر در استراتژی آن است.»






وی افزود: «در مصر بیش از دو دهه است که راس هرم قدرت مورد هدف مردم بوده اما در ایران ولی فقیه تنها از انتخابات سال 88 به بعد مورد تهاجم مخالفان قرار گرفت.»

علیزاده ادامه مدعی شد: «از زمانی که آقای خامنه ای در نماز جمعه معروف 29 خرداد، خود را در مقابل مخالفان قرار داد، موج هجمه مردم[!] به طرف راس هرم قدرت حرکت کرد و به همین خاطر بود  که دیدیم آقای موسوی در پیام تبریک عید 89 فقط تصویر بنیانگذار انقلاب اسلامی را پشت سر خود قرار داده بودند.»

البته ناگفته پیداست که منظور علیزاده از مردم همچون دیگر اعضای ضد انقلاب، همان معدود فتنه گران دلباختهِ غرب در داخل ایران هستند که پس از انتخابات در خیابان های تهران دست به اغتشاش و غارت و تخریب اموال عمومی و خصوصی مردم زدند! والا که مردم فهیم، بصیر، آگاه و همیشه در صحنه ایران اسلامی همواره با پشتیبانی از ولایت فقیه مکر و توطئه دشمنان داخلی و خارجی را نقش بر آب کرده‌اند که نمونه بارز آن حضور مردم در حماسه ده ها میلیونی 9دی و 22 بهمن سال 88 و 89 بود که پس از آن دشمنان نظام بر مرده بودن جنبش سبز تاکید کردند.
 
گفتنی است مقام ولایت فقیه از ابتدای انقلاب اسلامی مورد هجمه تمامی گروه های مخالف جمهوری اسلامی بوده و هست و بارها اعلام کرده اند تا زمانی که ولی فقیه در ایران است، امکان سرنگونی جمهوری اسلامی وجود ندارد.
 
منبع: جام نیوز

آمریکا در فیس‌بوک و توییتر با آتش بازی می‌کند

ه نقل از مشرق، "پاتریشیا ایچ. کوشلیس"، تحلیلگر مسائل سیاسی و از مقامات ارشد بخش دیپلماسی عمومی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا در مقاله‌ای با بحث‌برانگیز خواندن رویکرد جدید وزارت خارجه آمریکا در راه‌اندازی صفحاتی به زبان‌های فارسی و عربی در شبکه‌های اجتماعی "توییتر" و "فیس‌بوک" با هدف برقراری ارتباط مستقیم با جریانات مخالف با نظام سیاسی در ایران و جهان عرب، می‌نویسد: «آن‌گونه که "جودیت مک‌هیل"، معاون وزیر امور خارجه در دیپلماسی عمومی عنوان کرده، هدف وزارت خارجه آمریکا از این کار "مشارکت در مباحث جاری در این کشورها"، "دسترسی به افراد آنلاین و انتقال دیدگاه‌ها و ارزش‌های آمریکایی به آنها" و "تلاش برای رسیدن به آینده‌ای بهتر و مرفه‌تر" است.»


 
ادامه مطلب ...

آمریکا در انزوای ایران ناکام ماند/ مصرف کالای داخلی مجاهده است

رهبر معظم انقلاب اسلامی، صبح دیروز در دیدار هزاران نفر از کارگران سراسر کشور، «پیشرفت» را سرنوشت روشن و قطعی ملت ایران خواندند و با اشاره به جایگاه و شأن بسیار مهم «کارگر» در اسلام و منطق عقلایی افزودند: پایبندی همه «بخش های دولتی، غیردولتی و مردم» به الزامات سال جهاد اقتصادی، موجب جهش در ایران بزرگ و سرافراز خواهد شد.

در این دیدار که در آستانه روز جهانی کارگر برگزار شد، رهبر انقلاب اسلامی، از منظر منطق عقلایی، عنصر «کار و کارگر» را حلقه بی بدیل و بسیار مهم تأمین نیازهای حیاتی فرد و جامعه برشمردند.

ایشان در روشن نمودن بیشتر جایگاه «کار و کارگر» افزودند: شأن کارگر در اسلام از منطق عقلایی نیز بالاتر است، چرا که اسلام، کارِ کارگر را عبادت و عمل صالح می داند و نبی مکرم بر دست کارگر به عنوان دستی که آتش به آن نمی رسد، بوسه می زنند.

حضرت آیت الله خامنه ای، با اشاره به نقش جامعه کارگری در به ثمر رسیدن مبارزات ملت با رژیم ستمشاهی افزودند: در اوایل انقلاب اسلامی نیز عوامل و عناصر چپ آن روز، یعنی کمونیست ها، خیلی تلاش کردند جامعه کارگری را در برابر اسلام و نظام قرار دهند، اما کارگران صدای دین را «صدای آشنا و مطلوب» خود دانستند و در مقابل این توطئه، ایستادند.

رهبر انقلاب اسلامی، شرکت گسترده کارگران در دفاع مقدس و پس از آن، حضور در میدان کار، تلاش و پیشرفت را نشانه هایی از تعهد عمیق جامعه کارگری به اسلام، انقلاب و ایران برشمردند و خاطرنشان کردند: کارگر با غیرت و با شرف ایرانی، کار خود را پیکار و مبارزه می داند و با کار مجدانه، مبتکرانه و مبتنی بر ذوق و استعداد ایرانی، با دنیای استکبار و کسانی که رکود و سقوط اقتصادی کشور را دنبال می کنند، مبارزه و مقابله می کند.

ایشان سیاست کلی نظام و مسئولان را ایجاد همدلی و صمیمیت میان عناصر دخیل در مقوله «کار» دانستند و در عین حال خاطرنشان کردند: البته کسانی در کشور هستند که به کارگران ظلم می کنند و حقوق آنان را نادیده می گیرند، ولی سیاست کلی نظام اسلامی، همفکری و همدلی «کارگر، کارفرما و دستگاه های مسئول» است.

رهبر انقلاب اسلامی، با اشاره به اقدامات و طرح های مهم دولت برای حل مسائل و بهبود وضع جامعه کارگری افزدند: باید به گونه ای برنامه ریزی و اقدام کرد که جامعه کارگری از جوامع برخوردار و بهره مند کشور شود.

ایشان در بخش دیگری از سخنانش، با اشاره به سال جهاد اقتصادی افزودند: دشمن به همراه ادامه تلاش های خود در عرصه های فرهنگی، امنیتی، سیاسی و دیگر عرصه ها، مبارزه با اسلام و جمهوری اسلامی را عمدتاً روی «اقتصاد» متمرکز کرده است تا میان مردم با نظام و دولت شکاف ایجاد کند و به همین علت، باید با همه توان و با تکیه بر اخلاص، فهم و بصیرت به مبارزه و جهاد با دشمن شتافت.

رهبر انقلاب اسلامی، با تأکید بر مسئولیت همه «بخش های دولتی، خصوصی و عموم مردم» در سال جهاد اقتصادی، جامعه کارگری را به «اتقان» در کارها فراخواندند و افزودند: کار را باید محکم، دقیق و درست انجام داد.

ایشان بالا بردن کیفیت کالاهای ایرانی را از دیگر مسئولیت های جامعه کارگری و کارآفرینان دانستند و خاطرنشان کردند: باید کاری کنیم که کالای داخلی در نظر مصرف کننده ایرانی و غیرایرانی کالایی مطلوب، بادوام و زیبا باشد که البته دستگاه های دولتی، باید پیش نیازهای تحقق این هدف از جمله آموزش مهارت های گوناگون را تأمین کنند.

حضرت آیت الله خامنه ای، تلفیق «هنر و توانایی» ایرانی را زمینه ساز تقویت کیفیت تولیدات داخلی برشمردند و افزودند: برخی محصولات داخلی، دارای قدرت رقابت و برخی دیگر به مراتب بهتر از کالاهای مشابه خارجی اند که باید این ویژگی را به همه کالاها و مواد تولیدی خوراکی، پوشاکی و وسائل زندگی تعمیم داد.

ایشان در همین زمینه افزودند: باید عرصه تولید کالای برتر در داخل کشور را به همت کارگران، مهندسان و سرمایه گذاران، به عرصه ای دیگر برای تجلی شعار «ما می توانیم» تبدیل کنیم.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به عده ای که مصرف کالای خارجی را نشانه نوعی «تشخص و برتری» می پندارند، افزودند: دلبستگی به تولیدات بیگانه و بی اعتنایی به تلاش کارگر ایرانی، بیماری و عادت بدی است که پول و ثروت کشور را به جیب کارگر خارجی سرازیر می کند.

رهبر انقلاب اسلامی، مصرف کالاهای ساخت داخل را یکی از مجاهدت های ضروری در سال جهاد اقتصادی دانستند و افزودند: به موازات استقبال مردم از تولیدات داخلی، لازم است کیفیت و مرغوبیت این کالاها، به اندازه قانع کننده ای برسد.

حضرت آیت الله خامنه ای در تشریح وظایف مسئولان در سال جاری، ایجاد اشتغال و کارآفرینی را بسیار مهم خواندند و افزودند: پرداختن به زیرساخت های اقتصادی در سراسر کشور، توجه کامل به مسأله صنعت و کشاورزی، از جمله مسائل بسیار ضروری و تجلی جهاد فی سبیل الله است.

رهبر انقلاب اسلامی، بخش پایانی دیدار با کارگران را به مسائل منطقه و ناکامی دشمنان در مقابل ایران اختصاص دادند.

ایشان با یادآوری تلاش مستمر دستگاه های ضدبشری استکبار برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی افزودند: آنها می خواستند با منزوی کردن ایران، نظام اسلامی یعنی «نماد عظمت و شرف اسلامی و انسانی» الهام بخش دیگر ملت ها نشود؛ اما ملت ایران و «جمهوری اسلامی»، اکنون، در سلسله قیام های پرعظمت مردم منطقه، بیش از همیشه مورد توجه و احترام ملت ها قرار گرفته اند و دولت آمریکا، منفورترین دولت ها در اذهان ملت های منطقه است.

ایشان در همین زمینه تأکید کردند: فردای منطقه، به برکت همت و حرکت ملتها در راه اسلام، به مراتب از امروز منطقه، بهتر خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه ای، ناکامی دشمنان و توفیق روزافزون ملت ایران را نشانه صدق وعده های الهی دانستند و افزودند: ملت، دولت و مسئولان ایران با یاد خدا و در راه خدا، به تلاش و حرکت خود ادامه می دهند و پروردگار کریم نیز، فضل و رحمت خود را، همواره نصیب این ملت خواهد کرد.

در آغاز این دیدار، آقای شیخ الاسلامی وزیر کار و امور اجتماعی به نقش بی بدیل نیروی انسانی در تحول و پیشرفت اقتصادی اشاره کرد و گفت: این وزارت با همکاری نمایندگان کارگران و کارفرمایان «سند ملی کار شایسته» را برای گسترش اشتغال، صیانت از نیروی کار و دفاع از حقوق کار و تولید، تدوین و تصویب کرده است و گام های خوبی برای اصلاح  سیاست ها، قوانین و مقررات برداشته است.

آقای شیخ الاسلامی افزود: توجه به اشتغال جوانان و توسعه مشاغل خانگی، معرفی مفاخر کارگری و کارفرمایان نمونه، واگذاری سهام عدالت، اجرای بیمه تکمیلی کارگران، اعطای وام مسکن مهر و کارت خرید اعتباری، از جمله اقدامات انجام شده و در دست انجام این وزارتخانه است.

منبع: khamenei.ir

امریکا باید با چالش‌های امنیت ملی در فضای مجازی مقابله کند

به گزارش اشراف ژنرال رابرت کلر گفت: «فضا به صورت فزاینده‌ای در حال فشردگی، رقابت و جدال است و خطر موجود در فضای مجازی که رسانه الکترونیکی گسترده فناوری اطلاعات و ارتباطات است، "واقعیت و جایگاه امروز آن" است.»

به گفته کلر، خطر بالقوه‌ای زیرساخت‌های حیاتی کشور ما را تهدید می‌کند؛ که شامل آسیب‌های ذاتی اینترنت، افزایش تجاوز و تعدی و گاهی اوقات دشواری یافتن منبع حمله کننده است.

کلر اظهار می‌کند: «من به دنبال تعریف مجدد نقش قانون اساسی نظامی نیستم، اما در جستجوی یافتن پاسخ این سؤال هستم که نحوه به کارگیری مسؤلیت‌های نظامی برای امنیت ملی چالش‌های فضای مجازی بدون زیر پا گذاشتن آزادی‌های مدنی مردم چگونه است.»

به عقیده ژنرال در اینجا فضای UNL و برنامه قانون مخابرات می‌تواند مفید باشد.

وی گفت: «این برنامه دقیقاً همان چیزی را که ما انتظار داریم برآورده می‌کند.»

کلر معتقد است با فرماندهی استراتژیک ایالات متحده مستقر در پایگاه نیروی هوایی آفوت در جنوب اوماها، UNL و دانشجویان حقوق آن "فرصتی برای ترسیم یک جزء جدید مهیج و مهم قانون را" دارند.

او می‌پرسد: «آیا شما می‌توانید خطی بکشید که دقیقاً کارهایی که ارتش باید انجام دهد را از کارهایی که نباید انجام دهد جدا کند؟ به ما در پیدا کردن مسیر خود در این راه کمک کنید.»

کلر گفت: «فضا در حال شلوغ شدن و به چالش کشیده شدن است و دیگر پناهگاهی بی‌خطر برای تعداد انگشت شماری از کشورها نیست. در 1957، فقط ماهواره اسپوتنیک روسی در مدار زمین قرار داشت. اما امروزه 60 کشور در فضا فعالیت می‌کنند و بیش از 1100 ماهواره در مدار زمین فعال است. با این ترافیک زباله‌های فضایی به جا می‌ماند و خطر برخورد بیشتر وجود دارد.»

وی گفت: «تراکم در فضا باعث به وجود آمدن نگرانی‌های واقعی می‌شود. لازم است که ملت‌ها در مورد برنامه‌های فضایی خود مسؤلیت پذیر باشند و بعد از پایان عمر ماهواره‌هایشان به آنها رسیدگی کنند.»

کلر گفت: «پیشنهادات غیرنظامی شدن یا "خلع سلاح" فضا، موضوعات مهم رسیدگی را پیش می‌کشد. فضاپیما می‌تواند برای مقاصد تهاجمی استفاده شود؛ اگر آنها به ابزار برخورد تبدیل شوند.»


پنج اولویت استراتژیک دیپلماسی عمومی آمریکا اعلام شد

معاون دیپلماسی عمومی و روابط عمومی وزارت امور خارجه  آمریکا در کمیته روابط خارجی سنا در نشستی با عنوان "آینده دیپلماسی عمومی" برنامه‌های استراتژیک دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه را تشریح نموده است.

گزارش مذکور با عنوان "دیپلماسی عمومی: تقویت درگیرسازی آمریکا با جهان" یک "چهارچوب استراتژیک" است که به عنوان پایه و اساسی برای دیپلماسی عمومی در بودجه سال مالی 2012 عمل خواهد نمود.

هدف از ارائه این گزارش، تهیه نقشه راه برای دیپلماسی عمومی و تضمین هماهنگی بین دیپلماسی عمومی و اهداف سیاست خارجی است.

در این گزارش همچنین توجه استراتژیک به چگونگی پشتیبانی برنامه‌ها، ساختارها و منابع دیپلماسی عمومی از اهداف سیاست خارجی مورد بحث قرار گرفته است.

در این چهارچوب کاری پنج "اولویت استراتژیک" مطرح شده است:
1. شکل‌دهی به روایت (طراحی استراتژی‌های پیشگیرانه به منظور اطلاع‌رسانی، الهام‌بخشی و ترغیب)؛
2. توسعه و تقویت روابط بین مردم (ایجاد اعتماد و احترام متقابل از طریق توسعه برنامه‌ها و پلت‌فرم‌های دیپلماسی عمومی)؛

3. مبارزه با افراطی‌گرایی خشونت‌آمیز (مبارزه با تبلیغات افراط‌گرایان خشونت‌طلب، بی‌اعتبارسازی و مشروعیت زدایی از القاعده و ایجاد و تقویت نظرات و صداهای محلی معتبر)؛
4. اطلاع‌رسانی بهتر در فرایند سیاست‌گذاری (اطمینان از اینکه در سیاست خارجی، عقاید افکار عمومی خارجی نیز جای داده‌ شده‌اند)؛

5. اختصاص منابع در راستای اولویت‌های کنونی (تقویت ساختارها و فرایندها برای تضمین وجود یک دیپلماسی عمومی مؤثر و هماهنگ).

در این چهارچوب کاری به دو تغییر ساختاری عدیده نیز اشاره شده:
انتصاب یک معاون دستیار وزیر برای نظارت بر پشتیبانی رسانه‌ای خارجی در "اداره روابط عمومی" (PA) جهت پشتیبانی از فعالیت‌های رسانه‌ای و هماهنگ‌‌سازی آن دسته از عملکردهای دفتر روابط عمومی که بر مخاطبین خارجی، شامل مراکز مطبوعاتی خارجی، قطب‌های رسانه‌ای منطقه‌ای و واحدهای واکنش سریع متمرکز هستند.

انتصاب یک معاون دستیار وزیر در حوزه دیپلماسی عمومی در هر کدام از ادارات منطقه‌ای برای افزایش حضور دیپلماسی عمومی در ادارات منطقه‌ای؛ بدین ‌ترتیب فعالیت‌های مرتبط با دیپلماسی عمومی با یکدیگر بهتر ادغام شده و ارتباطات قوی‌تری بین معاونت دیپلماسی عمومی و روابط عمومی وزارت امور خارجه (R) و دفاتر منطقه‌ای به وجود آید.

در جلسه مذکور علاوه بر خانم جودیث مک‌هیل به عنوان معاون دیپلماسی عمومی وزارت خارجه آمریکا، سه تن از معاونان سابق دیپلماسی عمومی، یعنی اولین لیبرمن‌، کارن هاگز و جیم گلاسمن سخنرانی کردند.

منبع: مشرق

ریشه‌ی اعتراضات سوریه کجاست؟

  دراعتراضات سوریه که به موازات خیزش‌های خاورمیانه آغاز شد،‌ بسیاری از رسانه‌های داخلی، طبق عادت همیشگی، این ناآرامی‌ها را ماحصل برنامه‌های آمریکا و اسراییل خواندند؛ اما آیا براستی سندی وجود دارد که اثبات کند این اعتراضات،‌ تلاشی برای شبیه‌سازی خیزش‌های منطقه است؟


گروه سیاسی برهان/ قاسم رحمانی؛‌ اواسط مارس 2011 بود که شهر درعا در جنوب سوریه که در نزدیکی مرزهای اردن و فلسطین اشغالی است و فاصله‌ای با نابلس و امان ندارد؛ به آشوب کشیده شد. تظاهرات‌کنندگان مسجد «العمری» را به تصرف خود در آوردند و حرکت خود را شروع کردند. در این بین درگیری‌هایی به وجود آمد که تعدادی کشته و زخمی شدند. نیروهای امنیتی سوریه آنرا به گروه‌های ناشناس نسبت دادند. در حالی که رسانه‌هایی چون العربیه عربستان، الجزیره قطر و رسانه‌های غربی به حمایت از معترضان می‌پرداختند انتشار یک سند محرمانه، رنگ از رخسار حاکمان ریاض برد.


این سند که در پایگاه اینترنتی «الشرق الجدیده» و دیگر منابع اینترنتی منتشر شد، پرده از هویت فرد مشکوک دستگیر شده در فرودگاه دمشق برداشت. او کسی نبود جز «بندر بن سلطان» فرزند ولیعهد عربستان که به مدت دو سال از انظار عمومی ناپدید شده بود. وی پس از دستگیری در دمشق، به برخی خرابکاری‌ها علیه حکومت سوریه، حزب الله لبنان و بطور کلی جریان مقاومت اعتراف کرد.


توطئه «بندر» برای سرنگونی حکومت دمشق فاش می‌شود؛ آن‌چه پایگاه اینترنتی «فیلکا اسرائیل» گزارش کرد. این گزارش حاوی دستورالعمل‌های تهیه شده از سوی سرویس‌های امنیتی سیا و موساد است که از سوی بندر بن سلطان باید به اجرا گذاشته می شد و او برای همین مأموریت با چهره مبدل و پاسپورت جعلی به دمشق آمده بود. طرحی که بندر به کمک «جفری فلتمن»، سفیر سابق آمریکا در لبنان (معاون فعلی وزیرخارجه آمریکا) در سال 2008 تهیه کردند و برایش دو میلیارد دلار هزینه نمودند. این طرح با تأخیر سه ساله اکنون به مرحله اجرا گذاشته شده است. در واقع  شهر درعا آغازی برای اجرای طرح بندر بود و به دیگر مناطق سوریه نیز کشانده شد.


آن چه در ذیل می‌آید، مقایسه‌ایی است میان جزییات این طرح با حوادثی که طی هفته‌های گذشته در سوریه مشاهده شد.


طرح  «بندر ـ فلتمن» باید از سوی پنج گروه (حلقه) با وظایف و حدود اختیارات مشخص انجام شود که عبارت‌اند از:


گروه یکم – جوانان تحصیل‌کرده و بی‌کار که وظیفه‌ی تحریک مردم در مکان‌های شلوغ هم‌چون مساجد و بازارها برای تجمع و تظاهرات را برعهده دارند.


گروه دوم – اراذل و اوباش که معمولاً از مناطق دور دست به شهرها آورده می‌شوند و اغلب غیرسوری هستند. این افراد وظیفه‌ی ایجاد درگیری با تظاهرات کنندگان و نسبت دادن آن به پلیس و درگیری با نیروهای امنیتی را برعهده دارند. هم‌چنین این افراد تحت آموزش تیراندازی حرفه‌ای برای به قتل رساندن برخی افراد خاص با تک تیرانداز و از فراز ساختمان‌ها یا مراکز مشخصی را دارند تا سناریویی شبیه آن‌چه برای «ندا آقاسلطان» در تهران تهیه و به فیلم مستند تبدیل شد، را اجرا کنند.


گروه سوم – فرقه‌گراها، طائفه‌گراها و افراد مذهبی با تعصبات سلفی که وظیفه‌ی ایجاد درگیری بین اعراب با کردها، ارمنی‌ها و ترکمن‌ها و بالعکس و شیعیان، سنی‌ها و ارمنی‌ها با یک‌دیگر را برعهده دارند.


گروه چهارم – اصحاب رسانه که وظیفه‌ی پوشش خبری و تصویری اعمال و رفتار سه گروه اول را برعهده داشته و در ازای تهیه‌ی تصاویر تظاهرات، درگیری و پاره کردن، آتش زدن عکس «بشار اسد» بین 100 تا 5 هزار دلار پول دریافت می‌کنند.


گروه پنجم –  سرمایه‌داران، تجار و بازرگانان که وظیفه‌ی ایجاد اختلال در سیستم اقتصادی کشور را داشته و پس از سقوط احتمالی حکومت اسد، وظیفه‌ی تشکیل شورایی برای اداره‌ی کشور به کمک ارتش و نیروهای امنیتی ضد اسد را هم برعهده خواهند گرفت.

 
کسانی که در اواسط مارس، تجمع کنندگان در مسجد العمری درعا را به شورش علیه حکومت بشار اسد تحریک کردند به تلفن‌های همراه ماهواره‌ای مجهز بودند که بندر به آن‌ها داده بود.


 

با نگاهی به تحولات چند روز اخیر سوریه، پیاده شدن طرح بندر ـ فلتمن را کاملاً می‌توان دریافت. هرچند تاکنون توفیقی برای مخالفان اسد و حامیان خارجی آن‌ها به دست نیامده اما فردی چون «بندر بن سلطان» با اجرای چنین طرحی به دنبال تحکیم پایه‌های حکومت خود در عربستان پس از مرگ «ملک عبدالله» است. او حلقه‌ی اول کار خود را از شهر «درعا» در جنوب سوریه آغاز کرد. این شهر در نزدیکی اردن و شهر «زرقا» زادگاه رییس سابق القاعده‌ی عراق (زرقاوی) قرار دارد که در سال 2006 کشته شد. براساس اطلاعات یک افسر اطلاعاتی اردنی، بندر بن سلطان در اردن یک شبکه برای توطئه علیه سوریه ایجاد کرده، که به صورت آزادانه سلاح، مواد منفجره و نیروهای آموزش دیده را از اردن به سوریه اعزام می‌کند. این در حالی است که حکومت اردن از بشار اسد اعلام حمایت کرده است. از جمله فعالیت‌های شبکه‌ی بندر در اردن تقویت تلفن‌های همراه در این کشور برای آنتن دهی در دمشق و درگیری مناطق سوریه است. از آن سو کسانی که در اواسط مارس، تجمع کنندگان در مسجد العمری درعا را به شورش علیه حکومت بشار اسد تحریک کردند به تلفن‌های همراه ماهواره‌ای مجهز بودند که بندر به آن‌ها داده بود. در واقع واسطه‌هایی چون «انس الکنج» که پس از دستگیری به همکاری با باند بندر بن سلطان اعتراف کرده‌اند، این مطالب را تأیید می‌کنند.

 

با استفاده از همین تلفن‌ها درگیری‌های درعا، حلب و دمشق در 19 فروردین ایجاد شد که در درعا 19 نیروی امنیتی سوریه کشته و 75 تن دیگر مجروح شدند. در واقع کار حلقه‌ی اول به فرمان اتاق فکر مستقر در اردن از راه تلفن‌های همراه ماهواره‌ای هدایت می‌شود. «انس الکنج»، رییس یک گروه تروریستی که به تازگی دستگیر شده، اعتراف کرده است که یک سازمان خارجی برای تحریک مردم در مقابل مسجد اموی دمشق و هم‌چنین مراکز شلوغ در درعا، لاذقیه و بانیاس دستوراتی دریافت کرده است. او وظیفه‌ی هدایت حلقه‌ی دوم یا همان اراذل و اوباش را نیز برعهده داشته تا بر روی مردم و نیروهای امنیتی آتش بگشایند و به مردم بقبولانند این کار را نیروهای امنیتی انجام داده‌اند.


همان افسر اطلاعاتی اردنی که فعالیت شبکه‌ی بندر در اردن را افشا کرد، گفته است: «براساس طرح بندر قرار بود وقتی مردم از مسجد العمری درعا خارج شدند شعارهایی علیه نظام سوریه داده شود و وقتی تحریک شدگان به 100 نفر رسیدند، به خیابان‌ها بریزند. در این زمان حلقه‌ی دوم وارد شده و اقدام به تیراندازی علیه تظاهرات کنندگان می‌کنند و به اموال عمومی و خصوصی آسیب می‌زنند. سپس با کمک رسانه‌ها شایعاتی مبنی بر دست داشتن نیروهای امنیتی منتشر می‌شود.» در چند روز گذشته این اتفاقات افتاد و به ویژه در درعا با موفقیت انجام شد و شبکه‌های «العربیه و الجزیره» آن را پوشش دادند. همین سناریو در حلب، اطراف دمشق، لاذقیه، بانیاس و دیگر شهرهای سوریه نیز اجرا شد البته با اضافه شدن حلقه‌ی سوم یعنی فرقه‌گراها و طائفه‌گراها. براساس طرح بندر ـ فلتمن، باید علوی‌های لاذقیه و طرطوس به کشتن جوانان سنی و سلفی‌های حلب به کشتن علوی‌ها تحریک شوند. هم‌چنین اعراب در «حسکه»، کردها را سر ببرند یا به دار آویزند و در حمص به ترکمن‌ها حمله کنند و در مقابل کردها در قامشلی، اعراب را بکشند. هم‌چنین بین مسلمانان و مسیحیان نیز باید کشتار راه بیفتد.

 

از همه‌ی این موارد هم باید تصویر برداری شده و در رسانه‌ها نشان داده شود. هر چند آن چه مدنظر آمریکایی‌ها و سعودی‌ها بود رخ نداد اما تظاهرات و شعارها در برخی مناطق به سوی تمایلات قومی رفت که اگر ادامه یابد می‌تواند وحدت ملی سوریه را با مشکل مواجه سازد. براساس طرح بندرـ فلتمن، پس از این‌که مقام‌ها به دفع اختلافات قومی در خارج از دمشق مشغول شدند باید پایتخت را نیز اسیر فرقه‌گرایی کرد تا این مسأله به ارتش و نیروهای امنیتی نیز سرایت کند و موجب اضمحلال آن‌ها شود. به این ترتیب حکومت ساقط خواهد شد و ارتش به کمک سرمایه دارانی که از سوی اروپا و کشورهای عربی خلیج فارس حمایت می‌شوند یک شورای انتقالی تشکیل خواهد داد که در اولویت برنامه‌ی آن قطع رابطه با ایران، حزب الله و حماس است و پذیرش مذاکره با اسراییل پس از کنار گذاشتن بشار اسد است. در طرح بندرـ فلتمن «خون» را به عنوان یک عامل تحریک کننده‌ی قوی معرفی کرده است و به همین دلیل روز جمعه 12 فروردین (یکم آوریل) به عنوان «روز شهید» نام‌گذاری شد. حال آن‌که به اذعان شبکه‌ی «سی.ان.ان» و برخی رسانه‌های دیگر حتی یک گلوله از سوی نیروهای امنیتی سوریه به سوی تظاهرات کنندگان شلیک نشد و در این بین در اولین روزهای شورش، 12 نیروی پلیس سوری نیز کشته شدند. اساساً تفاوت بین شورش در سوریه با جنبش‌های دیگر کشورهای عربی در آن است که بیش‌ترین کشته‌ها در مصر، تونس، لیبی، یمن و به ویژه بحرین از انقلابیون هستند اما در سوریه بیش‌ترین کشته‌ها از آن نیروهای امنیتی است و آن عده از مردمی که کشته شده‌اند نیز به دست افراد مسلح نقاب‌دار که از سوی بندر بن سلطان به کمک سعد الحریری و با واسطه‌گری اشخاصی چون «عبدالحلیم خدام» معاون سابق رییس جمهور سوریه (که اخباری درباره‌ی تلاش او برای کودتا علیه بشار اسد وجود دارد) تجهیز و اجیر شده‌اند، به قتل رسیده‌اند.


هم‌چنین بدنام کردن تاجران و بازرگانان نزدیک به حکومت بشار مانند «رامی مخلوف» پسر دایی رییس جمهور سوریه و هم‌چنین فرمانده‌ی لشکر چهارم که مأمور اداره‌ی نظامیان مخصوص مقابله با اسراییل است یک بخش از این طرح به حساب می‌آید. حمله به زنان محجبه و فیلم‌برداری از آن که یک مورد در دانشگاه دمشق اتفاق افتاد و فرد حمله کننده و فرد تصویربردار دستگیر شدند از جزییات طرح است. کشتن افرادی از خانواده‌ها و طایفه‌های معروف و انداختن آن بر گردن حکومت و کشتن نخبگان به وسیله‌ی تک تیراندازها و تهیه‌ی تصاویر از این قتل‌ها از دیگر موارد طرح بندر ـ فلتمن است که آمریکا، اسراییل و عربستان به کمک اردن در حال اجرا کردنش در سوریه هستند. با این حال کشتار مردم را به حکومت اسد نسبت می‌دهند.

 
ارسال پیامک برای شهروندان سوری، جذب طرف‌داران صفحه‌های فیس بوک ویژه‌ی انقلاب سوریه، شایعه سازی و انتشار آن از راه رسانه‌های عربی و سوری، از جمله شیوه‌های جنگ روانی اسراییل علیه دمشق است.


 
 

دست آمریکایی، حمایت اسراییلی


از همان اولین روزهای شورش در سوریه، حمایت مخالفان محور مقاومت منطقه‌ای از آشوب‌گران آغاز شد. روز 23 مارس یک مقام سوری به خبرگزاری رسمی کشورش گفت که یک میلیون پیامک اسراییلی برای مردم سوریه ارسال شده و آنان را به آشوب فراخوانده است. فردای آن روز، روزنامه‌ی صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» در گزارشی نوشت: «آمریکا در صدد به آشوب کشیدن سوریه است و می‌خواهد از فرصت به دست آمده در کشورهای عربی نهایت استفاده را ببرد.» این روزنامه به صراحت نوشت که هدف بعدی آمریکا، سرنگونی اسد است. با این حال روز 28 مارس یک پژوهشگر ساکن فلسطین اشغالی به نام «ناتالی پرتزهارئیل» با انتشار مقاله‌ای در روزنامه‌ی دانشگاه «حیفا» نوشت: «ارسال پیامک برای شهروندان سوری، جذب طرف‌داران صفحه‌های فیس بوک ویژه‌ی انقلاب سوریه، شایعه سازی و انتشار آن از راه رسانه‌های عربی و سوری، از جمله شیوه‌های جنگ روانی اسراییل علیه دمشق است و واحد جنگ روانی هم‌چنان در تأثیر گذاشتن بر بشار اسد نا امید نشده اما پس از گذشت 50 روز [در آن زمان] از آغاز جنگ‌های روانی علیه سوریه، اسراییلی‌ها و حاکمان عرب حتی بر یک سفیر سوریه در خارج نتوانستند تأثیر بگذارند و آن‌ها را به جدایی سوق دهند.» این اعتراف به شکست در برابر بشار اسد زمانی آشکار می‌شود که مقام‌های آمریکا نیز وارد معرکه می‌شوند.

 

روز 29 مارس، «هیلاری کلینتون» وزیرخارجه‌ی آمریکا در گفت‌وگو با شبکه‌ی «ان.بی.سی» از خشونت در سوریه ابراز تأسف کرده و از مقام‌های این کشور می‌خواهد به درخواست مردم توجه کند حال آن‌که در مورد بحرین، آمریکا نه تنها از حکومت آل خلیفه چنین چیزی را نخواست بلکه از سرکوب مردم حمایت کرد. بالاخره روز نهم آوریل، رییس جمهور آمریکا هم دولت سوریه را به دلیل برخورد با مخالفان محکوم کرد با این حال خشونت معترضان را نیز محکوم کرد. اوباما از مقام‌های سوری خواست به صدای مردم کشورشان گوش دهند. چند روز بعد روزنامه‌ی «واشنگتن پست» از ارایه‌ی یک کمک مالی مخفیانه از سوی وزارت خارجه‌ی آمریکا به مخالفان حکومت سوریه برای راه اندازی شبکه‌ی تلویزیونی خبر داد. اعطای این کمک 12 میلیون دلاری از سال 2005 (پس از قطع روابط سوریه و آمریکا) آغاز شد و حداقل تا سپتامبر 2010 ادامه داشته است که «ویکی لیکس» آن را فاش کرد. «رابرت گیتس» وزیر دفاع آمریکا نیز پا را از این هم فراتر گذاشت و از بشار اسد خواست برای راضی کردن مردم همانند «حسنی مبارک» عمل کند. وی ادامه داد: «اطلاعاتی به دستم رسیده که نشان می‌دهد در صورت ادامه‌ی تظاهرات، ژنرال‌ها مانند مصر وارد عمل خواهند شد و از بشار اسد خواهند خواست مانند مبارک عمل کند.» او در عمل ارتش سوریه را به براندازی حکومت بشار اسد دعوت کرد. حال آن‌که اوباما، ایران را به دخالت در امور سوریه متهم می‌کند. او همین یکی دو روز پیش با محکوم کردن حکومت سوریه، بدون ارایه‌ی سند و مدرکی، ایران را به مداخله در امور این کشور متهم کرد. این در حالی است که آمریکا خود در امور لیبی مداخله کرده و از مداخله‌ی نظامی عربستان در بحرین، حمایت می‌کند. همه‌ی این مسایل در حالی است که درگیری‌های روز جمعه (دوم اردیبهشت) 10 نیروی امنیتی سوریه کشته و 31 نفر زخمی شده‌اند. وزیر خارجه‌ی انگلیس نیز از دولت سوریه خواست به خواسته‌های مردم توجه کند. «هیگ» در حالی چنین توصیه ای به اسد کرد که پلیس بریتانیا چند ماه پیش جواب دانش‌جویان معترض انگلیسی را با باتوم و گاز اشک آور داد.

 
نفاق اعراب


پس از آغاز آشوب‌ها در سوریه کشورهای روسیه، چین، ترکیه، عربستان، کویت، بحرین، قطر و عراق از حکومت اسد حمایت کردند اما شبکه‌های العربیه و الجزیره که متعلق به عربستان و قطر است به حمایت از آشوب‌گران پرداختند. همین مسأله موجب شد بشار اسد دو بار نخست وزیر قطر را برای دیدار با خود نپذیرد و به تماس ملک عبدالله سعودی وقعی ننهد. نخست وزیر قطر نیز شمشیر را برای اسد از رو بست و در دیدار با دست اندرکاران رسانه‌های لبنانی (رسانه‌های حامی جریان 14 مارس) اعلام کرد سیاست شبکه‌ی الجزیره علیه حکومت سوریه تا زمان قطع روابط این کشور با ایران، حماس و حزب الله ادامه خواهد یافت.

 
حریری به دنبال آن است تا با ساقط کردن نظام سوریه، حزب الله را تضعیف و خلع سلاح کند و به مقاصد خود برسد.


 

از سوی دیگر با توقیف هفت قایق حامل سلاح در سواحل سوریه که از بندر طرابلس در لبنان بارگیریشده بود، معلوم گشت جریان «المستقبل» لبنان به رهبری سعد الحریری، پشت قضیه قرار دارد. شبکه‌ی تلویزیونی رسمی سوریه روز 16 آوریل، با پخش اعتراف‌های دستگیر شدگان از قایق‌های حمل سلاح، معلوم کرد که اعضای گروه المستقبل لبنان در این امر دست داشته‌اند. حریری به دنبال آن است تا با ساقط کردن نظام سوریه، حزب الله را تضعیف و خلع سلاح کند و به مقاصد خود برسد.

اگرچه تمام دشمنان حکومت اسد با یک‌دیگر متحد شده‌اند اما تظاهرات میلیونی مردم سوریه در حمایت از بشار در مقابل شورش چند صد تحریک شده در هر شهر، تفاوت‌های این کشور با دیگر ممالک عربی دچار انقلاب را نشان می‌دهد. در یمن، مصر، لیبی، بحرین و عربستان تعداد حامیان حکومت‌ها بسیار اندک‌اند و مخالفان بسیار اما در سوریه بر خلاف این است. ایجاد حالت فوق العاده در سوریه به دلیل خطر اسراییل و ایجاد همین حالت در کشورهای دوست اسراییل هم‌چون تونس، مصر و یمن برای سرکوب مردم بوده است و اکنون که مردم خواسته‌اند این وضعیت از سوی بشار اسد لغو شده اما در کشورهای دیگر حکومت‌ها چنین نکردند. بشار اصلاحات اقتصادی را از سال‌ها پیش آغاز کرده اما به دلیل نداشتن درآمد نفتی از کشورهای عربی خلیج فارس عقب‌تر است. با این حال با قرار گرفتن در محور مقاومت، خود را به عنوان یک کشور مؤثر در خاورمیانه شناسانده است حال آن‌که تا 30 سال قبل، اهمیتی برای منطقه نداشت. همین تفاوت‌هاست که غرب را در سوریه ناکام خواهد گذاشت چرا که تشکیل یک حکومت دموکراتیک در سوریه، به طور قطعا به ضرر اسراییل و آمریکا خواهد بود؛ چون، هیچ حکومتی در سوریه رابطه‌ی خود با ایران را قطع نخواهد کرد اما پر رنگ‌تر از بشار، خواهان باز پس‌گیری «جولان» خواهد شد. ضمن این‌که دموکراسی خواهی آمریکا در سوریه، زمانی محقق می‌شود که حکومت‌های مردمی در عربستان، یمن و بحرین مورد حمایت آمریکا قرار گیرد نه سرکوب و کشتار.*