دراعتراضات سوریه که به موازات خیزشهای خاورمیانه آغاز شد، بسیاری از رسانههای داخلی، طبق عادت همیشگی، این ناآرامیها را

ماحصل برنامههای آمریکا و اسراییل خواندند؛ اما آیا براستی سندی وجود دارد که اثبات کند این اعتراضات، تلاشی برای شبیهسازی خیزشهای منطقه است؟
گروه سیاسی برهان/ قاسم رحمانی؛ اواسط مارس 2011 بود که شهر درعا در جنوب سوریه که در نزدیکی مرزهای اردن و فلسطین اشغالی است و فاصلهای با نابلس و امان ندارد؛ به آشوب کشیده شد. تظاهراتکنندگان مسجد «العمری» را به تصرف خود در آوردند و حرکت خود را شروع کردند. در این بین درگیریهایی به وجود آمد که تعدادی کشته و زخمی شدند. نیروهای امنیتی سوریه آنرا به گروههای ناشناس نسبت دادند. در حالی که رسانههایی چون العربیه عربستان، الجزیره قطر و رسانههای غربی به حمایت از معترضان میپرداختند انتشار یک سند محرمانه، رنگ از رخسار حاکمان ریاض برد.
این سند که در پایگاه اینترنتی «الشرق الجدیده» و دیگر منابع اینترنتی منتشر شد، پرده از هویت فرد مشکوک دستگیر شده در فرودگاه دمشق برداشت. او کسی نبود جز «بندر بن سلطان» فرزند ولیعهد عربستان که به مدت دو سال از انظار عمومی ناپدید شده بود. وی پس از دستگیری در دمشق، به برخی خرابکاریها علیه حکومت سوریه، حزب الله لبنان و بطور کلی جریان مقاومت اعتراف کرد.
توطئه «بندر» برای سرنگونی حکومت دمشق فاش میشود؛ آنچه پایگاه اینترنتی «فیلکا اسرائیل» گزارش کرد. این گزارش حاوی دستورالعملهای تهیه شده از سوی سرویسهای امنیتی سیا و موساد است که از سوی بندر بن سلطان باید به اجرا گذاشته می شد و او برای همین مأموریت با چهره مبدل و پاسپورت جعلی به دمشق آمده بود. طرحی که بندر به کمک «جفری فلتمن»، سفیر سابق آمریکا در لبنان (معاون فعلی وزیرخارجه آمریکا) در سال 2008 تهیه کردند و برایش دو میلیارد دلار هزینه نمودند. این طرح با تأخیر سه ساله اکنون به مرحله اجرا گذاشته شده است. در واقع شهر درعا آغازی برای اجرای طرح بندر بود و به دیگر مناطق سوریه نیز کشانده شد.
آن چه در ذیل میآید، مقایسهایی است میان جزییات این طرح با حوادثی که طی هفتههای گذشته در سوریه مشاهده شد.
طرح «بندر ـ فلتمن» باید از سوی پنج گروه (حلقه) با وظایف و حدود اختیارات مشخص انجام شود که عبارتاند از:
گروه یکم – جوانان تحصیلکرده و بیکار که وظیفهی تحریک مردم در مکانهای شلوغ همچون مساجد و بازارها برای تجمع و تظاهرات را برعهده دارند.
گروه دوم – اراذل و اوباش که معمولاً از مناطق دور دست به شهرها آورده میشوند و اغلب غیرسوری هستند. این افراد وظیفهی ایجاد درگیری با تظاهرات کنندگان و نسبت دادن آن به پلیس و درگیری با نیروهای امنیتی را برعهده دارند. همچنین این افراد تحت آموزش تیراندازی حرفهای برای به قتل رساندن برخی افراد خاص با تک تیرانداز و از فراز ساختمانها یا مراکز مشخصی را دارند تا سناریویی شبیه آنچه برای «ندا آقاسلطان» در تهران تهیه و به فیلم مستند تبدیل شد، را اجرا کنند.
گروه سوم – فرقهگراها، طائفهگراها و افراد مذهبی با تعصبات سلفی که وظیفهی ایجاد درگیری بین اعراب با کردها، ارمنیها و ترکمنها و بالعکس و شیعیان، سنیها و ارمنیها با یکدیگر را برعهده دارند.
گروه چهارم – اصحاب رسانه که وظیفهی پوشش خبری و تصویری اعمال و رفتار سه گروه اول را برعهده داشته و در ازای تهیهی تصاویر تظاهرات، درگیری و پاره کردن، آتش زدن عکس «بشار اسد» بین 100 تا 5 هزار دلار پول دریافت میکنند.
گروه پنجم – سرمایهداران، تجار و بازرگانان که وظیفهی ایجاد اختلال در سیستم اقتصادی کشور را داشته و پس از سقوط احتمالی حکومت اسد، وظیفهی تشکیل شورایی برای ادارهی کشور به کمک ارتش و نیروهای امنیتی ضد اسد را هم برعهده خواهند گرفت.
کسانی که در اواسط مارس، تجمع کنندگان در مسجد العمری درعا را به شورش علیه حکومت بشار اسد تحریک کردند به تلفنهای همراه ماهوارهای مجهز بودند که بندر به آنها داده بود.
با نگاهی به تحولات چند روز اخیر سوریه، پیاده شدن طرح بندر ـ فلتمن را کاملاً میتوان دریافت. هرچند تاکنون توفیقی برای مخالفان اسد و حامیان خارجی آنها به دست نیامده اما فردی چون «بندر بن سلطان» با اجرای چنین طرحی به دنبال تحکیم پایههای حکومت خود در عربستان پس از مرگ «ملک عبدالله» است. او حلقهی اول کار خود را از شهر «درعا» در جنوب سوریه آغاز کرد. این شهر در نزدیکی اردن و شهر «زرقا» زادگاه رییس سابق القاعدهی عراق (زرقاوی) قرار دارد که در سال 2006 کشته شد. براساس اطلاعات یک افسر اطلاعاتی اردنی، بندر بن سلطان در اردن یک شبکه برای توطئه علیه سوریه ایجاد کرده، که به صورت آزادانه سلاح، مواد منفجره و نیروهای آموزش دیده را از اردن به سوریه اعزام میکند. این در حالی است که حکومت اردن از بشار اسد اعلام حمایت کرده است. از جمله فعالیتهای شبکهی بندر در اردن تقویت تلفنهای همراه در این کشور برای آنتن دهی در دمشق و درگیری مناطق سوریه است. از آن سو کسانی که در اواسط مارس، تجمع کنندگان در مسجد العمری درعا را به شورش علیه حکومت بشار اسد تحریک کردند به تلفنهای همراه ماهوارهای مجهز بودند که بندر به آنها داده بود. در واقع واسطههایی چون «انس الکنج» که پس از دستگیری به همکاری با باند بندر بن سلطان اعتراف کردهاند، این مطالب را تأیید میکنند.
با استفاده از همین تلفنها درگیریهای درعا، حلب و دمشق در 19 فروردین ایجاد شد که در درعا 19 نیروی امنیتی سوریه کشته و 75 تن دیگر مجروح شدند. در واقع کار حلقهی اول به فرمان اتاق فکر مستقر در اردن از راه تلفنهای همراه ماهوارهای هدایت میشود. «انس الکنج»، رییس یک گروه تروریستی که به تازگی دستگیر شده، اعتراف کرده است که یک سازمان خارجی برای تحریک مردم در مقابل مسجد اموی دمشق و همچنین مراکز شلوغ در درعا، لاذقیه و بانیاس دستوراتی دریافت کرده است. او وظیفهی هدایت حلقهی دوم یا همان اراذل و اوباش را نیز برعهده داشته تا بر روی مردم و نیروهای امنیتی آتش بگشایند و به مردم بقبولانند این کار را نیروهای امنیتی انجام دادهاند.
همان افسر اطلاعاتی اردنی که فعالیت شبکهی بندر در اردن را افشا کرد، گفته است: «براساس طرح بندر قرار بود وقتی مردم از مسجد العمری درعا خارج شدند شعارهایی علیه نظام سوریه داده شود و وقتی تحریک شدگان به 100 نفر رسیدند، به خیابانها بریزند. در این زمان حلقهی دوم وارد شده و اقدام به تیراندازی علیه تظاهرات کنندگان میکنند و به اموال عمومی و خصوصی آسیب میزنند. سپس با کمک رسانهها شایعاتی مبنی بر دست داشتن نیروهای امنیتی منتشر میشود.» در چند روز گذشته این اتفاقات افتاد و به ویژه در درعا با موفقیت انجام شد و شبکههای «العربیه و الجزیره» آن را پوشش دادند. همین سناریو در حلب، اطراف دمشق، لاذقیه، بانیاس و دیگر شهرهای سوریه نیز اجرا شد البته با اضافه شدن حلقهی سوم یعنی فرقهگراها و طائفهگراها. براساس طرح بندر ـ فلتمن، باید علویهای لاذقیه و طرطوس به کشتن جوانان سنی و سلفیهای حلب به کشتن علویها تحریک شوند. همچنین اعراب در «حسکه»، کردها را سر ببرند یا به دار آویزند و در حمص به ترکمنها حمله کنند و در مقابل کردها در قامشلی، اعراب را بکشند. همچنین بین مسلمانان و مسیحیان نیز باید کشتار راه بیفتد.
از همهی این موارد هم باید تصویر برداری شده و در رسانهها نشان داده شود. هر چند آن چه مدنظر آمریکاییها و سعودیها بود رخ نداد اما تظاهرات و شعارها در برخی مناطق به سوی تمایلات قومی رفت که اگر ادامه یابد میتواند وحدت ملی سوریه را با مشکل مواجه سازد. براساس طرح بندرـ فلتمن، پس از اینکه مقامها به دفع اختلافات قومی در خارج از دمشق مشغول شدند باید پایتخت را نیز اسیر فرقهگرایی کرد تا این مسأله به ارتش و نیروهای امنیتی نیز سرایت کند و موجب اضمحلال آنها شود. به این ترتیب حکومت ساقط خواهد شد و ارتش به کمک سرمایه دارانی که از سوی اروپا و کشورهای عربی خلیج فارس حمایت میشوند یک شورای انتقالی تشکیل خواهد داد که در اولویت برنامهی آن قطع رابطه با ایران، حزب الله و حماس است و پذیرش مذاکره با اسراییل پس از کنار گذاشتن بشار اسد است. در طرح بندرـ فلتمن «خون» را به عنوان یک عامل تحریک کنندهی قوی معرفی کرده است و به همین دلیل روز جمعه 12 فروردین (یکم آوریل) به عنوان «روز شهید» نامگذاری شد. حال آنکه به اذعان شبکهی «سی.ان.ان» و برخی رسانههای دیگر حتی یک گلوله از سوی نیروهای امنیتی سوریه به سوی تظاهرات کنندگان شلیک نشد و در این بین در اولین روزهای شورش، 12 نیروی پلیس سوری نیز کشته شدند. اساساً تفاوت بین شورش در سوریه با جنبشهای دیگر کشورهای عربی در آن است که بیشترین کشتهها در مصر، تونس، لیبی، یمن و به ویژه بحرین از انقلابیون هستند اما در سوریه بیشترین کشتهها از آن نیروهای امنیتی است و آن عده از مردمی که کشته شدهاند نیز به دست افراد مسلح نقابدار که از سوی بندر بن سلطان به کمک سعد الحریری و با واسطهگری اشخاصی چون «عبدالحلیم خدام» معاون سابق رییس جمهور سوریه (که اخباری دربارهی تلاش او برای کودتا علیه بشار اسد وجود دارد) تجهیز و اجیر شدهاند، به قتل رسیدهاند.
همچنین بدنام کردن تاجران و بازرگانان نزدیک به حکومت بشار مانند «رامی مخلوف» پسر دایی رییس جمهور سوریه و همچنین فرماندهی لشکر چهارم که مأمور ادارهی نظامیان مخصوص مقابله با اسراییل است یک بخش از این طرح به حساب میآید. حمله به زنان محجبه و فیلمبرداری از آن که یک مورد در دانشگاه دمشق اتفاق افتاد و فرد حمله کننده و فرد تصویربردار دستگیر شدند از جزییات طرح است. کشتن افرادی از خانوادهها و طایفههای معروف و انداختن آن بر گردن حکومت و کشتن نخبگان به وسیلهی تک تیراندازها و تهیهی تصاویر از این قتلها از دیگر موارد طرح بندر ـ فلتمن است که آمریکا، اسراییل و عربستان به کمک اردن در حال اجرا کردنش در سوریه هستند. با این حال کشتار مردم را به حکومت اسد نسبت میدهند.
ارسال پیامک برای شهروندان سوری، جذب طرفداران صفحههای فیس بوک ویژهی انقلاب سوریه، شایعه سازی و انتشار آن از راه رسانههای عربی و سوری، از جمله شیوههای جنگ روانی اسراییل علیه دمشق است.
دست آمریکایی، حمایت اسراییلی
از همان اولین روزهای شورش در سوریه، حمایت مخالفان محور مقاومت منطقهای از آشوبگران آغاز شد. روز 23 مارس یک مقام سوری به خبرگزاری رسمی کشورش گفت که یک میلیون پیامک اسراییلی برای مردم سوریه ارسال شده و آنان را به آشوب فراخوانده است. فردای آن روز، روزنامهی صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» در گزارشی نوشت: «آمریکا در صدد به آشوب کشیدن سوریه است و میخواهد از فرصت به دست آمده در کشورهای عربی نهایت استفاده را ببرد.» این روزنامه به صراحت نوشت که هدف بعدی آمریکا، سرنگونی اسد است. با این حال روز 28 مارس یک پژوهشگر ساکن فلسطین اشغالی به نام «ناتالی پرتزهارئیل» با انتشار مقالهای در روزنامهی دانشگاه «حیفا» نوشت: «ارسال پیامک برای شهروندان سوری، جذب طرفداران صفحههای فیس بوک ویژهی انقلاب سوریه، شایعه سازی و انتشار آن از راه رسانههای عربی و سوری، از جمله شیوههای جنگ روانی اسراییل علیه دمشق است و واحد جنگ روانی همچنان در تأثیر گذاشتن بر بشار اسد نا امید نشده اما پس از گذشت 50 روز [در آن زمان] از آغاز جنگهای روانی علیه سوریه، اسراییلیها و حاکمان عرب حتی بر یک سفیر سوریه در خارج نتوانستند تأثیر بگذارند و آنها را به جدایی سوق دهند.» این اعتراف به شکست در برابر بشار اسد زمانی آشکار میشود که مقامهای آمریکا نیز وارد معرکه میشوند.
روز 29 مارس، «هیلاری کلینتون» وزیرخارجهی آمریکا در گفتوگو با شبکهی «ان.بی.سی» از خشونت در سوریه ابراز تأسف کرده و از مقامهای این کشور میخواهد به درخواست مردم توجه کند حال آنکه در مورد بحرین، آمریکا نه تنها از حکومت آل خلیفه چنین چیزی را نخواست بلکه از سرکوب مردم حمایت کرد. بالاخره روز نهم آوریل، رییس جمهور آمریکا هم دولت سوریه را به دلیل برخورد با مخالفان محکوم کرد با این حال خشونت معترضان را نیز محکوم کرد. اوباما از مقامهای سوری خواست به صدای مردم کشورشان گوش دهند. چند روز بعد روزنامهی «واشنگتن پست» از ارایهی یک کمک مالی مخفیانه از سوی وزارت خارجهی آمریکا به مخالفان حکومت سوریه برای راه اندازی شبکهی تلویزیونی خبر داد. اعطای این کمک 12 میلیون دلاری از سال 2005 (پس از قطع روابط سوریه و آمریکا) آغاز شد و حداقل تا سپتامبر 2010 ادامه داشته است که «ویکی لیکس» آن را فاش کرد. «رابرت گیتس» وزیر دفاع آمریکا نیز پا را از این هم فراتر گذاشت و از بشار اسد خواست برای راضی کردن مردم همانند «حسنی مبارک» عمل کند. وی ادامه داد: «اطلاعاتی به دستم رسیده که نشان میدهد در صورت ادامهی تظاهرات، ژنرالها مانند مصر وارد عمل خواهند شد و از بشار اسد خواهند خواست مانند مبارک عمل کند.» او در عمل ارتش سوریه را به براندازی حکومت بشار اسد دعوت کرد. حال آنکه اوباما، ایران را به دخالت در امور سوریه متهم میکند. او همین یکی دو روز پیش با محکوم کردن حکومت سوریه، بدون ارایهی سند و مدرکی، ایران را به مداخله در امور این کشور متهم کرد. این در حالی است که آمریکا خود در امور لیبی مداخله کرده و از مداخلهی نظامی عربستان در بحرین، حمایت میکند. همهی این مسایل در حالی است که درگیریهای روز جمعه (دوم اردیبهشت) 10 نیروی امنیتی سوریه کشته و 31 نفر زخمی شدهاند. وزیر خارجهی انگلیس نیز از دولت سوریه خواست به خواستههای مردم توجه کند. «هیگ» در حالی چنین توصیه ای به اسد کرد که پلیس بریتانیا چند ماه پیش جواب دانشجویان معترض انگلیسی را با باتوم و گاز اشک آور داد.
نفاق اعراب
پس از آغاز آشوبها در سوریه کشورهای روسیه، چین، ترکیه، عربستان، کویت، بحرین، قطر و عراق از حکومت اسد حمایت کردند اما شبکههای العربیه و الجزیره که متعلق به عربستان و قطر است به حمایت از آشوبگران پرداختند. همین مسأله موجب شد بشار اسد دو بار نخست وزیر قطر را برای دیدار با خود نپذیرد و به تماس ملک عبدالله سعودی وقعی ننهد. نخست وزیر قطر نیز شمشیر را برای اسد از رو بست و در دیدار با دست اندرکاران رسانههای لبنانی (رسانههای حامی جریان 14 مارس) اعلام کرد سیاست شبکهی الجزیره علیه حکومت سوریه تا زمان قطع روابط این کشور با ایران، حماس و حزب الله ادامه خواهد یافت.
حریری به دنبال آن است تا با ساقط کردن نظام سوریه، حزب الله را تضعیف و خلع سلاح کند و به مقاصد خود برسد.
از سوی دیگر با توقیف هفت قایق حامل سلاح در سواحل سوریه که از بندر طرابلس در لبنان بارگیریشده بود، معلوم گشت جریان «المستقبل» لبنان به رهبری سعد الحریری، پشت قضیه قرار دارد. شبکهی تلویزیونی رسمی سوریه روز 16 آوریل، با پخش اعترافهای دستگیر شدگان از قایقهای حمل سلاح، معلوم کرد که اعضای گروه المستقبل لبنان در این امر دست داشتهاند. حریری به دنبال آن است تا با ساقط کردن نظام سوریه، حزب الله را تضعیف و خلع سلاح کند و به مقاصد خود برسد.
اگرچه تمام دشمنان حکومت اسد با یکدیگر متحد شدهاند اما تظاهرات میلیونی مردم سوریه در حمایت از بشار در مقابل شورش چند صد تحریک شده در هر شهر، تفاوتهای این کشور با دیگر ممالک عربی دچار انقلاب را نشان میدهد. در یمن، مصر، لیبی، بحرین و عربستان تعداد حامیان حکومتها بسیار اندکاند و مخالفان بسیار اما در سوریه بر خلاف این است. ایجاد حالت فوق العاده در سوریه به دلیل خطر اسراییل و ایجاد همین حالت در کشورهای دوست اسراییل همچون تونس، مصر و یمن برای سرکوب مردم بوده است و اکنون که مردم خواستهاند این وضعیت از سوی بشار اسد لغو شده اما در کشورهای دیگر حکومتها چنین نکردند. بشار اصلاحات اقتصادی را از سالها پیش آغاز کرده اما به دلیل نداشتن درآمد نفتی از کشورهای عربی خلیج فارس عقبتر است. با این حال با قرار گرفتن در محور مقاومت، خود را به عنوان یک کشور مؤثر در خاورمیانه شناسانده است حال آنکه تا 30 سال قبل، اهمیتی برای منطقه نداشت. همین تفاوتهاست که غرب را در سوریه ناکام خواهد گذاشت چرا که تشکیل یک حکومت دموکراتیک در سوریه، به طور قطعا به ضرر اسراییل و آمریکا خواهد بود؛ چون، هیچ حکومتی در سوریه رابطهی خود با ایران را قطع نخواهد کرد اما پر رنگتر از بشار، خواهان باز پسگیری «جولان» خواهد شد. ضمن اینکه دموکراسی خواهی آمریکا در سوریه، زمانی محقق میشود که حکومتهای مردمی در عربستان، یمن و بحرین مورد حمایت آمریکا قرار گیرد نه سرکوب و کشتار.*