اولین وصیت فرمانده گردان کمیل شهید حسن رضوانخواه

اولین وصیت

بسم الله الرحمن الرحیم

کل نفس ذائقه الموت. مرگ به سراغ همه می آید.

 سپاس پروردگاری را که به انسان علم آموخت، به او عقل داد و انسان را اشرف مخلوقات قرار داد و خلیفه الله خواند. و سلام و درود بر خون خدا سرور و سالار شهیدان حسین ابن علی علیه السلام و سلام بر قبر شش گوشه حسین و سلام بر انصار حسین و سلام بر وارث حسین، پیر نورانی جماران، امید مستضعفان، یاور محرومان، کوبنده ستمگران و بر ملا کننده مکر مکاران و سلام بر امت شهید پرور امام و سلام بر خانواده های شهدا و سلام بر پدر و مادرم و خانواده محترمم، وصیتم را با شما آغاز می کنم.                                      

آفرین بر تو ای پدر و مادر با ایمانم از این که فرزندانت را خوب پرورش دادی و آنان را از گمراهی نجات دادی و آنان را در خط خدا و پیامبر و امامان قرار دادی و آنان را مسلمان و مکتبی به بار آوردی.

 پدر و مادر و خانواده و فامیلین و همسایگان و کلیه آشنایان و هم محلی هایم! امروز من با چشمانی باز طریق راه می پیمایم و هیچگونه تحمیلی به من برای رفتن به جبهه نشده. من برای این به جبهه رفتم تا این که اسلام و مسلمین سربلند باشند و دشمنان اسلام مفتضح و خوار گردند.

 ای کسانی که وصیتم را می شنوید! من به سپاه نرفتم تا  اینکه شهرتی کسب کنم و یا پولی به دست آورم تا خرج زندگی ام کنم، من به سپاه آمدم و این لباس مقدس پاسداری را پوشیدم تا این که پاسداری برای اسلام و انقلاب اسلامی باشم و در رکاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و امام امت با دشمنان بجنگم و یا پیروز برگردم و یا این که فوز عظیم نصیبم شود و به لقاء الله بپیوندم؛ چون که از امام و سرورم حسین سرمشق می گیرم.

ای خواهران و برادرانی که وصیتم را می شنوید! در فکر اعمال خیر باشید و در انتظار کسانی نباشید که خداوند می فرماید: کل نفس بماکسب رهینه (هر کس در گرو اعمالی است که کسب کرده). نکند روزی در نزد خدا سرافکنده و خجل باشیم که آن وقت راهی برای برگشت نیست.

برادران و خواهران! تقوای خدا پیشه ی خود سازید، از مرگ در راه خدا نهراسید. در راه خدا جهاد کنید و از هیچ قدرتی نهراسید. از دشمن بُکُشید و سپس خود کشته شوید که در هر دو صورت، پیروزی از آن شماست؛ و این مرگ، شرافتمندانه و در نزد خدا عزیز است.

ای کسانی که تا کنون یک قدم برای پیش برد اهداف انقلاب برنداشتید و ده ها و صدها و یا فرسنگ ها قدم برای محو انقلاب و یا ضربه زدن به انقلاب برداشتید و همیشه در سر قهوه خانه ها نق می زنید و مانند آن تنبلی هستید که زیر سایه درخت نمی رود و منتظر است تا سایه درخت به سرش بیاید و برایش وسیله خنکی باشد. ای مردم عقب مانده از قافله! خود را به دریای پرتلاطم انقلاب بزنید تا این که به ساحل نجات برسید و آفرین بر شما ای کسانی که همگام با انقلاب بودید و هماهنگ با انقلاب و امام حرکت کردید. هم در نزد یک امت شهیدپرور روسفید هستید و بهتر از آن در نزد خدا محبوبید. شما که همیشه هشیار بودید و از این پس هم هشیار باشید تا این که ضد انقلاب و دشمن به هر نحوی در انقلاب رخنه نکند و باعث سد کردن مسیر انقلاب نشود. جلوی آنان بایستید و با آنان به مبارزه برخیزید چنان که قبل از آن هم ایستادید و منافق و توده ای ها و کومله ای ها و ... را به زباله دانی تاریخ ریختید.

و در آخر از پدر و مادرم تشکر می کنم از این که مرا به این روز رساندند تا این که سربازی برای اسلام باشم و جان خود را در راه اسلام فدا کنم و از شما پدر و مادر و خواهرانم-هاجر و زهرا- و برادرانم-علی اکبر، محمود، محمد، یوسف و خانواده هایشان می خواهم که مرا عفو کنند و از من راضی باشند و از خداوند برایم طلب آمرزش کنند و از همسایگان و فامیل ها و هم محلی هایم هم می خواهم که از من راضی باشند و از خداوند برایم طلب استغفار کنند. و به خصوص خانواده های شهدا که دعایشان در نزد خدا مستجاب می شود می خواهم که مرا فراموش نکنید و برایم دعا کنید. منتظر عفو شما و طلب آمرزش شما هستم.

در پایان از شما و خانواده دوم، یعنی خانواده همسرم تشکر می کنم. ان شاء الله که مرا ببخشید و مرا عفو کنید. من مدیون شما هستم. شاید که در نزد خداوند پاداش عظیم داشته باشید و من در نزد شما خجالت زده هستم و نمی دانم چه چیزی برای شما بنویسم، چون که لایق آن نیستم. خدا از شما این عمل خیر را  قبول بنماید و از خداوند برایم آمرزش بطلبید.

و السلام

کوچک شما


۶۲/۱۰/۱۲

منبع : فرمانده گردان کمیل


     

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد